آنان که مورد نفرت خدایانند!

۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه در ۱۸:۲۴
نیل و تازه ترین آلبوم آن ها در یک نگاه:

 Nile یک گروه متال آمریکایی است که در سال 93 تشکیل شده. موسیقی آن ها معجونی است از تکنیکال دث متال و عناصر موسیقی خاورمیانه که از عرفان مصر باستان، تاریخ و مذهب الهام گرفته  و با سازهای شرقی به ویژه مصری آمیخته شده است. هم چنین داستان های تخیلی لاو کرافت (H. P. Lovecraft.) از منابع الهام آن هاست.
اعضای گروه :
Karl Sanders – گیتار، وکال، کیبورد و سایر ساز ها
Chief Spires – باس ، گیتار ، وکال
Pete Hammoura – درامز، پرکاشن


کارل ساندرز وکالیست، ترانه سرا و آهنگساز نیل ( /نایل) است که دانش گسترده ای در زمینه اسطوره شناسی مصر دارد. او همچنین به انتخاب مجله ی  Decibel در بین 20 گیتاریست برتر تمام دوران، مقام چهارم را احراز کرد. اغلب مضامین ترانه های نیل ( /نایل)، برگرفته از علاقه ی کارل ساندرز به فرهنگ های خاورمیانه، بین النهرین و مصر شناسی او است.
آن ها، از چشم انداز درونمایه، بر موسیقی خود عنوان «ایتیفالیک متال» ( Ithyphallic metal) می نهند که از واژه ی یونانی  ithuphallikosبه معنی erect penis  (احلیل شق شده) مشتق شده است و به فالوسی نمادینی اشاره دارد که در جشن باستانی ای حمل می شده که به افتخار Bacchus ، خدای سرمستی و شراب برگزار می گشته است.
 باکوس یا همان دیونوسوس در اساطیر یونان و روم طرز ساختن شراب را از انگور هایی که بر کوه نوسا می رویید کشف کرده بود و راهی دور دنیا شد تا پرورش درخت انگور و شیوه ی ساختن شراب را به آدمیان بیاموزد. در مراسم کهن دیونوسوسی و جشنهای همراه با رقص و آواز و باده گساری که گونه ای مراسم و تشریفات مذهبی در یونان باستان بوده، بازیگران مانند ساتور ها ، یعنی موجودات خیالی نیمه انسان و نیمه بز ، جامه می پوشیدند و صورتک می زدند و با فالوس های چرمین عظیم رژه می رفتند . آنان با شوخی های فی البداهه و لطیفه ، تماشاگران را دست می انداختند . سر انجام شاعران نیز برای این بذله گویی ها شعرهای فالیک سرودند . ارسطو ، کمدی یونانی را برآمده از همین مراسم می داند.


Those Whom the Gods Detest (آنان که مورد نفرت خدایانند) ششمین آلبوم رسمی این گروه در نوامبر سال گذشته انتشار یافت. همان گونه که پش از این آمد، به طور کلی، آلبوم های نیل( /نایل) شامل دو مؤلفه هستند: تکنیکال دث متالی بی نظیر و گنجینه ای از نماد ها و طلسم های کشف ناشدنی مصر.
کارل ساندرز، مرد اول این گروه، خشم و انکار را بخشی از مضمون این آلبوم می داند. به بیان او :  "مفهوم کلی عبارت است از این که همه ی ما که متال گوش می دهیم یا متال می نوازیم مورد نفرت خدایان هستیم. از این رو این آلبوم مخالفت یکپارچه با خدایان است- هر جور خدایی ، همه ی خدایان. نه یک خدای مشخص بلکه همه ی آن ها . حال که قرار است این آلبوم رد و طرد خدایان باشد پس بی تردید همه ی متال هد ها در ستایش آن متحدند. "

متن و برگردان فارسی ترانه ی Kafir:

There is no god but god
There is no god but god
There is no god but the one true god
There is no god but the hidden god
There is no god
There is no god
There is no god
There is no god
Allah akhbar!


هیچ خداوندی جز خدا وجود ندارد
هیچ خداوندی جز خدا وجود ندارد
هیچ خداوندی جز خدای راستین وجود ندارد
هیچ معبودی جز خداوند نادیدنی وجود ندارد
هیچ خدایی وجود ندارد
هیچ خدایی وجود ندارد
هیچ خدایی وجود ندارد
هیچ خدایی وجود ندارد
الله اکبر!


*****
In the name of the unmerciful the unbenevolent
In the name of the lord of the worlds
Owner of the day of judgement
Show us the path of those who earn anger
And those who go astray

به نام بد سگال ِ بی رحم
به نام خداوندگار دنیا ها
مالک روز ِ جزا
به ما راه آنان که سزاوار غضب هستند را نشان بده
و آنان که به بیراهه می روند


*****
As for the disbelievers
Whether thou warn them or warn them not
Is all one for them
They believe not
And theirs is an awful doom

Kafir!
در نتیجه بی ایمانان
چه هشدارشان بدهی و چه هشدارشان ندهی
هماره یک چیز برایشان وجود دارد:
آنان ایمان ندارند
و عاقبت وحشتناکی دارند
کافر!


*****
O mankind
Worship the god whom thou hast created
Who hast created thee
And those who came before thee
O mankind
Thou sons of simian ancestors
Guard yourself against the fire
Prepared for disbelievers
Whose fuel is of men and stones


آی انسان!
خدایی که تو را آفریده را پرستش کن
آن که تو را
و آنان را که پیش از تو آمده اند ، آفریده
آی انسان!
ای شما فرزندان اجداد بوزینه
از خودتان در برابر آتشی که
برای بی ایمانان مهیا شده
و سوخت آن از انسان و سنگ است، محافظت کنید


*****
There is no god but god
There is no god but god
There is no god but the one true god
There is no god but the hidden god
There is no god
There is no god
There is no god
Allah akhbar!


هیچ خداوندی جز خدا وجود ندارد
هیچ خداوندی جز خدا وجود ندارد
هیچ خداوندی جز خدای راستین وجود ندارد
هیچ خداوند جز خدای نادیدنی وجود ندارد
هیچ خدایی وجود ندارد
هیچ خدایی وجود ندارد
هیچ خدایی وجود ندارد
هیچ خدایی وجود ندارد
الله اکبر!

نگاهی به مفاهیم نهفته میان سطور:

There is no god but god


یادآور شعار معروف کیش اسلام یعنی لا اله الا الله .


*****
In the name of the unmerciful the unbenevolent


آشکارا به صفت الجبار که خدای قرآن آن را بر خود می نهد اشاره دارد (به عنوان نمونه: حشر آیه 23)


*****
In the name of the lord of the worlds


رب العالمین عبارتی که مسلمانان هر روز به سوی کعبه ده بار به الله می گویند (حمد آیه 1)


*****
Owner of the day of judgement


مالک یوم الدین (حمد آیه 3)


*****
Show us the path of those who earn anger
And those who go astray
   


 تلمیحی است رندانه به آیات 6 و 7 سوره ی حمد که مسلمانان در نماز های پنجگانه از الله می خواهند که آنان را به راه راست هدایت کنند نه به راه المغضوب علیهم (those who earn anger) و نه راه گمراهان (الضالین = those who go astray )


*****
As for the disbelievers
Whether thou warn them or warn them not
Is all one for them
They believe not
And theirs is an awful doom


بقره آیات 6 و 7: «ان الذین کفروا سواء علیهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لا یؤمنون ... و لهم عذاب الیم =كساني كه كافر شدند براي آنها تفاوت نمي‏كند كه آنان را (از عذاب خداوند) بترساني يا نترساني، ايمان نخواهند آورد... و عذاب بزرگي در انتظار آن ها است.»


*****
O mankind
Worship the god whom thou hast created
Who hast created thee
And those who came before thee
 


از جمله اشارتی است به سوره ی انفطار آیات 6 تا 9 و از آن صریح تر ترجمان« یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم = اي مردم پروردگار خود را پرستش كنيد، آن كس كه شما و پيشينيان را آفريد، تا پرهيزكار شويد. / بقره 21»


*****
Guard yourself against the fire
Prepared for disbelievers
Whose fuel is of men and stones




بیم دادن به آتش جاویدان و عذاب دردناک در جای جای قرآن حربه ای است خداوندی در فروکوبیدن بی ایمانان؛ به عنوان نمونه بنگرید به توبه آیات 64 و 69، جن آیه 23، نساء آیه 18 ؛ دو سطر آخر این بند از ترانه، اقتباسی است از « فاتقوا النار التی وقودها الناس و الحجاره اعدت للکافرین از آتشي بترسيد كه هيزم آن بدنهاي مردم (گنهكار) و سنگهاي است كه براي كافران مهيا شده است. / بقره آیه 22» و نیز بنگرید به سوره ی تحریم آیه 6 : « قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس و الحجاره علیها ملائکه غلاظ شداد  =اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! خود و خانواده خويش را از آتشي كه هيزم آن انسان ها و سنگ ها است نگاه داريد، آتشي كه فرشتگاني بر آن گمارده شده كه خشن و سختگيرند، و هرگز مخالفت فرمان خدا نمي‏كنند و دستورات او را دقيقا اجرا مي‏نمايند! »



* برگردان فارسی آیات قرآنی از ترجمه ناصر مکارم شیرازی است.


دانلود آهنگ !Kafir: 
دانلود فول آلبوم :

holier than thou

۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه در ۱۱:۲۷
بسه دیگه...!!!
بازم که داری چرت و پرت میگی
هنوز همونی...هنوز هم تو کله ات به جای مغز دلمه اس
هنوز از رو باد معده حرف میزنی و بدون فکر چرندیاتت رو به مردم نسبت میکنی
بابا بیخیال...به جای ما برو فکری به حال خودت کن

تا حالا کجا بودی؟!اهل کجایی؟!اصلن تو کی هستی؟!
که به خودت اجازه میدی به مردم تهمت بزنی
مثل اینکه خیلی به خودت مطمئنی...
ولی حرفات همه دروغه

یه سوزن به خودت بزن،یه جوالدوز به مردم...
درباره ی کسی قضاوت نکن تا کسی درباره ات قضاوت نکنه

ما هرچی هم که باشیم مطمئن باش از تو و امثال تو مقدس تریم
ما رو با کوتوله های اطرافت نسنج!!!
از لختی خشک این حرفام نرنج

تو هیچی نمی دونی!!!

قبل از اینکه بخوای ما رو ارشاد کنی یه نگاه به خودت بنداز!!!
تو کار دیگه ای جز بلغور کردن این مزخرفات سراغ نداری؟!
همش داری راجع به بقیه حرف میزنی،بدون اینکه بدونی یه روزی هم ممکنه یکی عین خودت همین حرفا رو بار تو بکنه

برو داداش...برو...

ما هرچی هم که باشیم مطمئن باش از تو و امثال تو مقدس تریم
ما رو با کوتوله های اطرافت نسنج!!!
از لختی خشک این حرفام نرنج

Holier Than Thou - Metallica

خیلی سخته که این روزا شرایط و اوضاع کشور و مردم رو بیخیال شد و بی هیچ دغدغه ای راجع به موسیقی یا هر چیز دیگه ای حرف زد...و من هم هر چقدر که تلاش می کنم پست هایی که میذارم تخصصی تر باشه نمیشه،و یه جورایی وجدانم ناراحت میشه
برای همین همیشه سعی می کنم که در کنار بحث تخصصی این بلاگ یعنی موسیقی راک و متال به مباحث روز و شرایط و اوضاع نکبت بار مملکتمون هم نگاهی بندازم،که البته این مباحث رو هم نمیشه خارج از موسیقی متال دونست...
چون که ذات و هدف موسیقی متال هم چیزی جز بیان حقیقت و مبارزه با دروغ،ریا،جهل،خرافه و ظلم و ستم نیست...پس با این بحث ها زیاد هم از موسیقی متال دور نمیشیم هیچ،بحثمون هم یه جورایی تخصصی تر میشه

شعر بالا ترجمه ای بود از یکی از شاهکارهای گروه متالیکا به اسم "holier than thou" یا مقدس تر از تو...
که خیلی وقت بود می خواستم ترجمه ی این شعر زیبا رو بذارم،و حالا که دیدم بازار دروغ،تهمت و ریا این چند هفته تو بلاگ ما و بلاگ های بقیه ی دوستان داغ شده گفتم چه وقتی بهتر از الان
البته یه سری چیزها رو خودم به ترجمه اضافه کردم تا معنا و مفهوم شعر با زبان ما بهتر بیان بشه

بگذریم...
این شعر جوابی دندان شکن و به قول بعضی ها مشتی محکم بود بر دهان عزیزانی که وقتی با نقد و عقیده ای مخالف باورشون مواجه میشن یه جورایی از کوره در میرن و شروع می کنن به زدن حرفهای تکراری و صد تا یه غازی که دیگه به شنیدنشون عادت کردیم

از شیطان پرست و کافر گرفته تا فاسد و هرزه و مستهجن و پ و ر نوگرافر و... همه رو به ما نسبت دادن
چرا؟!چون تحمل دیدن عقیده ای مخالف با عقاید خودشون رو ندارن،چون مغزشون چیزی بیشتر از چارچوب کوچیک و تحمیل شده بهشون رو ساپورت نمیکنه
به قول مازیار عزیز "این حصار فکر تو ، اندازه ی من نیست ... !"

چند تا سوال از همین دوستانی دارم که به قول معروف همه را به کیش خود بندارند...

شمایی که تنها تعریفت از سکولاریسم س . ک . س بی نهایت هستش و بی بند و باری و از این جور چیزا...
هیچ تا حالا با خودت به قوانین مسخره ای که حکومت دینی به ما تحمیل کرده فکر کردی؟!هیچ به ظلمی که این دیکتاتوری دینی در حق ما کرده توجه کردی؟!

تا حالا فکر کردی که حکومت دینی چه ارمغانی برای 53 کشوری که تو دنیا با دین و قوانین دینی اداره میشن آورده؟!
نکردی!!!...اگه هم کردی انقدر سطحی بوده که به نتیجه ای نرسیدی...یا در بدترین حالت فکر کردی و چون دیدی باید کمی فکرت رو از اون حصار کوچیکش فراتر ببری بیخیالش شدی و اون رو هم مثل ما کوبیدی

حالا بذار من چند تا مثال برات از اون 53 کشور بزنم
53 کشور تو دنیا با قوانین اسلامی اداره میشن...قبل از هر چیز باید این نکته رو بگم که این کشورها تو همه چیز مثل نژاد،فرهنگ،موقعیت جغرافیایی و زبان و... با هم متفاوت هستن و تنها وجه اشتراکشون همین حکومت اسلامیه

کشورهای مسلمان


کشورهای سکولار

1 – فقیر ترین و عقب افتاده ترین کشور اروپا .. کشور اسلامی آلبانی است .
2 – اکئر کشورها ی خاور میانه با آنکه دارای ثروتهای هنگفت طبیعی هستند ، جزء کشورهای فقیر ، عقب مانده و جهان سومی حساب میشوند .
3 – کشورهای ترکیه ، امارات متحده عربی ، مالزی تنها کشورهای در حال پیشرفت این مجموعه هستند که یا حکومت سکولار دارند یا قوانین اسلامی را اجرا نمیکنند .
4 – کشورهای ایران و مصر در حالی جزء کشورهای عقب مانده و جهان سومی حساب میشوند که تا قبل از استیلای اسلام اعراب بر انها دارای بزرگترین تمدنهای تاریخ بوده اند .
5 – تنها کشور پیشرفته ای که زمانی اسلام در آن رواج داشته ، اسپانیاست که قرنها قبل مردمش اسلام را از کشورشان بیرون کردند .
6 – منبع اصلی تریاک ، هروئین و حشیش دنیا کشور مسلمان افغانستان است که مردمانش به شدت اعتقادات مذهبی دارند .
7 – معدود دزدان دریائی باقیمانده در جهان از کشور مسلمان سومالی هستند .
8 – این کشورها دارای بالاترین آمار جرم و جنایت ، کشتار و ترور و خشونت در دنیا هستند .
حالا از فقر فرهنگی،اقتصادی،سیاسی این کشورها که بگذریم...حتی دیکتاتوری حاکم بر خیلی از این کشورها رو هم نادیده بگیریم،یکی به من بگه که اسلام برای این کشورهای فلک زده چه ارمغانی داشته؟!
منبع آمار : بلاگ کاوه آهنگر
no link due to f .i. l .t. e .r. i .n. g avoidance
حالا یه سوال دیگه...
شنیدین داستان سنگسار صدها انسانی که تنها گناهشون ارضای غریزه ای بوده که همون خدای شما تو وجودشون گذاشته

شنیدین احکام اعدام صدها انسان دیگه رو به همین گناه که در اوج جوانی با یه حکم "آسمونی" از پیش خانواده هاشون رفتن
میشه یکی برای من فرق شهوت پرستی ها و ازواج بی نهایت عالمان اسلام رو با اعمال این انسان های بی گناه بگه!!!
میشه بگین چطور وقتی اونا با دختر 15 ساله می خوابن عرش و فرش از برکت وجود عملشون گلستان میشه و فرشته ها برای حضور در محفلشون دست و پا میشکنن ولی نوبت این انسان های بیگناه که میرسه حکم اعدام و سنگسار انتظارشون رو میکشه(داستان عایشه ی 8 ساله و پیغمبر رو هم نگفتم که یه وقت بیشتر از پیشتر آب روغن قاطی نکنین)


حرف زیاد دارم...ولی فعلن نه وقتش رو دارم نه حوصله اش رو که بیشتر بنویسم

پس تا بعد...

مرد تنها

۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه در ۱۳:۴۳
رستنی ها کم نیست...من و تو کم بودیم،خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم
گفتنی ها کم نیست...من و تو کم گفتیم،مثل هضیان دم مرگ از آغاز چنین در هم و برهم گفتیم...
دیدنی ها کم نیست...من و تو کم دیدیم،بی سبب از پاییز...جای میلاد اغاقی ها رو پرسیدیم...
چیدنی ها کم نیست...من و تو کم چیدیم،وقت گل دادن عشق...روی دار قالی...بی سبب حتی پرتاب گل سرخی را ترسیدیم
خواندنی ها کم نیست...من و تو کم خواندیم،من و تو ساده ترین شکل سرودن را در معبر باد با دهانی بسته وا ماندیم

من و تو کم بودیم...من و تو اما در میدان ها،اینک اندازه ی ما می خوانیم...
ما به اندازه ی ما می بینیم
ما به اندازه ی ما می چینیم
ما به اندازه ی ما می گوییم
ما به اندازه ی ما می روییم

من و تو...کم نه که باید شب بیرحم و گل مریم و بیداری شبنم باشیم
من و تو...خم نه و در هم نه و کم هم نه که می باید با هم باشیم

من و تو حق داریم...در شب این جنبش نبض آدم باشیم
من و تو حق داریم...که به اندازه ی ما هم شده با هم باشیم

گفتنی ها...کم نـیـــســـــت


دیروز تولد تک ستاره ی آسمان بی ستاره ی موسیقی ایران بود
کسی که جز صدای ساز و حنجره اش کسی صدای دیگه ای از ازش نشنید
غریبانه اومد و غریبانه رفت...کسی که اگه نبود شاید موسیقی ما جز ترانه های عاشقانه و ابتذال چیز دیگه ای برای گفتن نداشت

بیوگرافی فرهاد رو می تونین با یه سرچ تو گوگل گیر بیارین
من به جای بیوگرافی این بزرگمرد یکی از ترانه هاش رو میذارم که خودش بهتر از صد ها بیوگرافی زندگی فرهاد مهراد رو به تصویر می کشه

بـــا صدای بی صدا...مثل یه کوه بلند...مثل یه خواب کوتاه...
یه مرد بود یه مرد...
با دستای فقیر،با چشمای محروم...با پاهای خسته...
یه مرد بود یه مرد...

شـــب...با تابوت سیاه،نشست توی چشماش...خاموش شد ستاره،افتاد روی خاک...
سایه اش هم نمی موند...هرگز پشت سرش...غمگین بود و خسته،تنهای تنها...

با لبهای تشنه...به عکس یه چشمه،نرسید تا ببینه...قطره...قطره...قطره ی آب،قطره ی آب
در شب بی تپش...این طرف،اون طرف...می افتاد تا بشنفه...صدا...صدا...صدای باد،صدای...باد

روحش شاد

اگه با کارهای فرهاد آشنا نیستین،بهتون پیشنهاد می کنم که حتمن دنبال کاراش برین و گوش کنین،برای شروع هم می تونین از این سه تراک که گذاشتم برای داونلود شروع کنین...
در ضمن،بهتون پیشنهاد می کنم که آهنگ "جمعه" فرهاد رو با black sabbath از black sabbath مقایسه کنین...شاید از نظر مفهوم کلی با هم ارتباطی نداشته باشن،ولی من که هر وقت یکی از این دو کار رو گوش میدم یاد اون یکی می افتم
برای درک عظمت فرهاد همین یه تراک کافیه تا بفهمین که فرهاد مهراد 20 سال از تمام هم نسل هاش جلوتر بوده و هنوز هم کسی نتونسته ذره ای بهش نزدیک بشه و در آینده هم نمیشه...
البته از هم نسل های فرهاد،فریدون و کوروش یغمایی هم چیزی از فرهاد کم نداشتن،ولی فرهاد چیز دیگه اس


... داونلود مرد تنها - فرهاد مهراد
... داونلود رستنی ها کم نیست - فرهاد مهراد
... داونلود جمعه - فرهاد مهراد
... داونلود بلک سبث - بلک سبث

-------------------------------------------------------

اصلن دوست نداشتم این بحث رو ادامه بدم،ولی برای آخرین بار جوابت رو میدم

امام زمان شما جز انسان نیست؟!...

اگه امام زمان رو بنی بشر نمی دونی و جز فرشته ها یا خدا می دونی بحثش جداس،ولی اگه اون رو مثل همه ی ماها یه آدم می دونی جمله ای که گفتی شامل اونم میشه!!!
این حرف خودته : """من يه مسلمونم که هر لحظه آمادگي دارم که امام زمانم رو ببينم و اون وقته که زمان نابودي شما ها فرا مي رسه... از هيج بني بشر جاکشي هم نمي ترسم"""
اول فکر کن بعد حرف بزن...این حرفت هم مثل خیلی از حرفای دیگه ات از رو باد معده بود،تو که خودت داری به مقدساتت توهین می کنی چه انتظاری از مخالفینت داری؟!

چند تا از جمله هات رو میذارم تا جوابت رو با جمله های خودت بدم

"""يکي از وظايف من امر به معروف و نهي از منکر بود که انجامش دادم ولي لازم باشه جهاد هم مي کنم. فکر نکنيد حالا که داريد دين و ايمان مردم را ازشون مي گيريد من ساکت مي شينم. مي دونم که شما ها که همش آهنگاي شيطان پرستيو گوش مي ديد ازتون توقعي نيست. متال عقل و شعورو تعطيل کرده."""

میدونی چرا خیلی ها از اسلام و خدای شما برگشتن؟!...به خاطر همین چرت و پرت هایی هست که بلغور می کنین،و عین همین حرفها تو جای جای قرآن به چشم می خوره!!!
جهاد؟!

I will see you burned alive
Screaming for your God
I will watch you die

This is God's war
God's war
This is God's war
God's war

War of holy principles
I've seen God's helping your destruction
Slit the throat of heathen man
And let his blood dilute the water
Bury your dead

slayer - jihad

----------

you were born your brother's keeper
why can i see blood on your hands?
you became your brothers slayer
embrace again in death

at the end of all this hatred lies even deeper hate
their darkness has defeated you
your lifeline running backwards

remember sins of our fathers
a requiem for the countless dead

blood is on your hands
the wages of sin

arch enemy - blood on your hands

این جوابی هست که متال(و هر عقل سالم و بیداری) به جهاد و طرز قکر پوسیده و مسموم شما میده
اگه سواد داشته باشی حتمن فهمیدی که چی گفته...اگه هم نه بگو تا برات ترجمه کنم

راجع به چرندیات دیگه ات هیچ حرفی نمیزنم،فقط این رو میگم که وقتی که شعورت به مفاهیم متال قد نمیده سعی نکن که مثل هر چیز دیگه ای که ازش سر در نمیاری بکوبی و تخریبش کنی
متال حقیقت رو میگه...حالا راجع به دین باشه،یا خدا،جنگ،خرافات،سیاست و اعتیاد و هر بحثی که تو دنیا وجود داره
به قولی هم زبان متال نیش داره و ممکنه به خیلی ها بر بخوره...
چون که حقیقت تلخه..........حالا می خواد راجع به اعتیاد و فحشا و سیاست های غلط کشور ها باشه یا راجع به دین و خدا و پیغمبر،یا هر موضوع دیگه

اگه بشه یه مشخصه رو برای متال انتخاب کرد اونم بیدار کردن عقل و شعور هستش دوست عزیز...شیطان پرستی هم دیگه قدیمی شده،بهتره برای توجیه عقب موندگیتون دنبال یه کلمه ی جدید بگردین...

"""همون فيلسوفايي که مي گي همشون از قرآن الهام گرفتن و بعدش رفتن پشت سر همون قرآن بد و بيراه گفتن. نمک خوردن و نمک دون شکستن... آدما بي خدا هيچي نيستن. باور کنيد اگه خدا مي دونس که بعضي از ما ها اين طوري دورش مي زنيم هيچ وقت خلقمون نمي کرد."""

راجع به بخش اول هیچ حرفی ندارم،چون انقدر حرفت خنده دار و سطحی هست که هیچی نگم بهتره
راجع به بخش دومش هم بگم که...خدایی که مخلوقش بتونه دورش بزنه خدا نیست!!!

در آخر هم کامنت یکی رو با اسم "ناشناس" میذارم که انگار یه جورایی هم باهات راجع به یه چیزایی هم عقیده اس،ولی به خوبی حداقل جواب این خزعبلاتت رو داده .

حرف ها و مدعیات این بی خدای به واقع از خدا بی خبر واقعا وهن دین است.سیمای اسلام با ادعاهایی نظیر متال تعطیل عقله.نیچه از قرآن الهام گرفته و اون ادبیات امام زمانی تهوع آور به خوبی افشا می شه.خدا با این نحوه دفاع این بی مغزان نیازی به دشمن نداره



night is the new day

۱۳۸۸ دی ۲۷, یکشنبه در ۲:۱۱
در شبهای دور من همیشه آرزو داشتم
در درازترین سالی که مرا به زمین گره زده بود
اگر تو از من خواسته ای داشتی من منجمد می شدم

این راه من بود

با گناهانت روبرو شو و سعی کن که بر آنها غلبه کنی
سعی نکن که فرار کنی
من هنوز به آنجا نرسیده ام

من می توانم آتش را ببینم
درحالی که خود جا مانده ام و بی هیچ حرکتی ایستاده ام
وقتی که تسلیم میشوم افکارم نیز متحول خواهند شد
چقدر شعله های آینده ی ما سرد است...آینده ای که راه فراری از آن موجود نیست
چقدر خورشید سرد و بی روح است

چراغ های شهر هنوز در حال رنگ باختن اند
آسمانی که پیش روی ماست چه سفید است
و من تیرگی این روزهای نو هستم
و این راه من است

آن یگانه را پیدا کنید
این بار سنگین مرا له خواهد کرد
خورشید چقدر سرد و بی روح است...

من می توانم آتش را ببینم
درحالی که خود جا مانده ام و بی هیچ حرکتی ایستاده ام
وقتی که تسلیم میشوم افکارم نیز متحول خواهند شد
چقدر شعله های آینده ی ما سرد است...آینده ای که راه فراری از آن موجود نیست
چقدر خورشید سرد و بی روح است



شعری که خوندین ترجمه ی تراک "درازترین سال" از آلبوم " شب…روزی تازه" کاتاتونیا بود

احتمال میدم که تقریبن همه با این گروه آشنا باشن،ولی یه معرفی مختصر برای اون دسته از کسایی که با این گروه آشنایی ندارن میذارم تا اونا هم با این گروه سوئدی آشنا بشن

Kataonia که در لغتت به نوعی عارضه روانی گفته میشه،گروهی سوئدی هستش که تو سبک های doom,gothic,alternative فعالیت می کنه

این گروه در سال 91 توسط وکال و گیتاریست این گروه یعنی jonas rankse و Andres nystrom تشکیل شد و تا امروز 8 آلبوم بلند و استودیویی و 6 آلبوم کوتاه بیرون داده

که جدیدترین آلبوم این گروه همین آلبوم "شب…روزی تازه" هست که محصول 2009 هستش

فکر کنم برای شروع این معرفی کافی بود…پس میرم سر اصل مطلب یعنی ترجمه و بررسی تراک "درازترین سال" و یه تراک دیگه از کارهای قدیمی و اولیه ی این گروه

مفهوم کلی تراک اول یعنی "درازترین سال" رو به رو شدن با گناهان و اعمال ماست که همه به پایان ما ختم میشن،البته این پایان و این گناهان میتونه در هر زمینه ای باشه ولی در نگاه کلی میشه اون رو پایان دنیا دونست

"با گناهت روبرو شو و سعی کن که بر آن غلبه کنی...سعی نکن که فرار کنی"

پایانی که به اعمال ما گره خورده...و همه ی ما ازش آگاهیم ولی با اینکه می دونیم و همین الان طبق خود شعر "آتش و شعله هاش" رو احساس می کنیم و می بینیم ولی هیچ کاری نمی تونیم انجام بدیم و توی اون شعله ها می سوزیم

"من می توانم آتش را ببینم...درحالی که خود جا مانده ام و بی هیچ حرکتی ایستاده ام"

و با این حس و حال و این آگاهی که نسبت به پایان خودمون داریم دیگه هیچ چیز امیدوار کننده ای تو این دنیا برامون باقی نمی مونه،و نسبت به همه چیز دلسرد میشیم...حتی "خورشید" که خودش منبع حیات و قدرت هستش رو تو این شعر سرد جلوه میده،همینطور خود شعله هایی رو که قراره پایان ما رو رقم بزنه و حتی گرمای اونا هم نمی تونه سرمای یاس وجود ما رو از بین ببره...

" چقدر شعله های آینده ی ما سرد است...آینده ای که راه فراری از آن موجود نیست...چقدر خورشید سرد و بی روح است"

و همینجا بازم اشاره می کنه که هیچ راه فراری از این پایان برای ما وجود نداره

"چراغ های شهر هنوز در حال رنگ باختن اند...آسمانی که پیش روی ماست چه سفید است"

و بازهم از نشانه های این پایان و یاس برای ما میگه...که دیگه حتی بی نهایت چراغی که بشر تو دنیا گذاشته هم نوری ندارن و نور اونها هم دیگه نمی تونه ما رو از ظلمات وجودمون رها کنه و این شب رو برامون روشن کنه

و دو خط پایین تر میگه که : "و من تیرگی این روزهای نو هستم...و این راه من است"

که اشاره می کنه به اینکه این خود ما هستیم که پایانمون رو رقم میزنیم...و همه ی تیرگی ها و پلیدی ها نشاءت گرقته از وجود ما...و میگه که : "و این راه من است" که به این نکته اشاره می کنه که چه بخوایم چه نخوایم این اتفاق می افته و به نوعی راهی هست که باید رفته بشه...و این پلیدی ها تو ذات ماست و هیچ راه فراری هم نداریم

"آن یگانه را پیدا کنید

این بار سنگین مرا له خواهد کرد

خورشید چقدر سرد و بی روح است..."

و در قسمت آخر شعر هم به نوعی میاد یه جورایی امید رو در ما زنده میکنه...که باید به دنبال یک فرد یگانه و یکتا گشت تا این بار سنگین رو از دوش ما برداره و ما به خودی خود نمی تونیم از زیر این بار سالم بیرون بیایم

که اون فرد یگانه رو میشه به هزاران جور تعبیر کرد...

میشه اون رو موجودی فرا زمینی و یکتا به نام "خدا" دونست...

میشه اون رو "امید" دونست...امیدی که جاش رو به یاس و نا امیدی داده...

و با بازگشت اون امید به زندگی و تلاش دوباره میشه حداقل از باقی مونده ی عمر لذت برد و بهتر زندگی کرد و این شب های تار رو راحت تر طی کنیم

و ایده ها و نظرات دیگه...ولی در کل با توجه به خط بعدی یعنی "خورشید چقدر سرد و بی روح است..." میشه این رو برداشت کرد که شاعر به این دلیل داره میگه که "این بار سنگین مرا له خواهد کرد" که امیدش رو از دست داده...همونطور که قبلن گفتم همین نا امیدی هستش که باعث شده خورشید که منبع حیات هستش "سرد" و "بی روح" به نظر بیاد...

پس با توجه به این خط میشه اون موجود یگانه رو همین "امید" از دست رفته دونست

البته خدا هم به نوعی امید محسوب میشه...و اعتقاد به خدا یه جور امید تعبیر میشه،پس میشه هر دوی این موارد رو درست دونست

این تراک یکی از تراک های مورد علاقه ی من هم توی این آلبوم و هم کل کارهای کاتاتونیا بود...

امیدوارم که شما هم ازش خوشتون اومده باشه

تراک بعدی که مد نظر دارم یکی از اولین کارهای این گروه هستش که اول به عنوان دمو عرضه شد و بعد هم توی آلبوم اول گروه یعنی "رقص ارواح دسامبر" منتشر شد

اسم این کار هستش "بدون خدا"...

به این خاطر این تراک رو انتخاب کردم که بر اساس فلسفه ی نیچه و طبق کتاب "دانش شاد" نیچه هستش...

و به نوعی خواستم پست قبلی آرش رو با ترجمه این تراک تکمیل کنم...


-----------------------------


بدون خدا

انسان های پرنده("پرنده نما") به آسمان چشم دوخته اند

جایی که در آن اشکال تاریک("صور فلکی") شناورند

(" تمامی زمین را به خدا آلوده می کند") یا ("تمامی قلمرو خدا را آلوده می کند")

خدا مرده است...

من خدا هستم...خالق زندگی

من خدا هستم...افسونگر مرگ

مرگی که تو را نشانه رفته است

زندگی ای که آرام آرام رو به زوال و نابودی است

فریادهایی از سر وحشت باد را از هم می درند

ارواح بی پناه غوطه ور در درد و رنج

اما طوفان هایی که شروعی را رقم خواهند زد...شروع عصری جدید

شروعی بدون خدا

روح من که آکنده به نفرت است نیرویی و انرژی ای را رها می کند

نیرویی برای شروعی طلایی

شروعی بدون خدا...

ترس و وحشتت را به گور بسپار و فراموش کن

روح آزاد است...

خدا مرده است...

شیطان می خندد...

خدا مرده است...

من مشت های گره کرده ام را رو به آسمان خواهم گرفت

و به پیمان باستانی تاریکی سوگند خواهم خورد

خون بره ها باید ریخته شود...تا ابد

خدا مرده است...و تا ابد مرده باقی خواهد ماند


برای داونلود آلبوم night is our new day و تراک god is dead از دو لینک زیر استفاده کنین :


nothing else matters

۱۳۸۸ دی ۱۹, شنبه در ۲۳:۲۸
اسرار ازل را نـه تو دانـی و نــه من -- واین خط مقرمط نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو -- چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
قومی متفـکرنـد اندر ره دیـن -- قومی به گمــان فتـاده در راه یقـین
میترسم از آن که بانگ آید روزی -- کای بیخبران راه نه آنست و نه این
گاوی است در آسمان و نامش پروین -- یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت باز کن از روی یقین -- زیر و زبر دو گام مشتی خر بین
ای بیخبران شکل مجسم هیچ است -- وان طارم نه سپهر ارقم هیچ است
خوش باش که در نشیمن کون و فساد -- وابسته به یک دمیم و آن دم هیچ است


بنگر ز جهان چه طرف بر بستم؟...هیچ
وز حاصل عمر چیست در دستم؟...هیچ
شمع طربم ولی چو بنشستم...هیچ
من جام جمم ولی چو بشکستم...هیچ

خیلی نزدیک...مهم نیست که فاصله چقدر است...
کاش بیشتر از قلب خود بهره می جستیم...
تا ابد به آنچه هستیم باور خواهیم داشت
و هیچ چیز دیگری مهم نیست...

تا به حال خود را به این حد صادق ندیده بودم
زندگی از آن ماست...و ما هر آنطور که می خواهیم زندگی می کنیم...
این ها فقط حرف نیستند!!!...بلکه باید به این حرف ها عمل کرد
و هیچ چیز دیگری مهم نیست...

من بدنبال اعتماد می گردم و آن را در تو یافته ام
هر روز برای ما چیز تازه ای را به ارمغان می آورد
پس ذهنت را آماده ی پذیرش نگرشی جدید کن و افکار پوسیده را دور بریز
و هیچ چیز دیگری مهم نیست

هیچ وقت اعمال آنها برایم مهم نبوده
هیچ وقت آموزه هایشان برایم اهمیتی نداشته
ولی خوب می دانم که...

خیلی نزدیک...مهم نیست که فاصله چقدر است...
کاش بیشتر از قلب خود بهره می جستیم...
تا ابد به آنچه هستیم باور خواهیم داشت
و هیچ چیز دیگری مهم نیست...

هیچ وقت به چرندیاتشان توجهی نداشتم
هیچ وقت درگیر بازی های پوچ آنها نشدم
هیچ وقت اعمال آنها برایم مهم نبوده
هیچ وقت آموزه های آنها برایم اهمیتی نداشته
و خوب می دانم که...

خیلی نزدیک...مهم نیست که فاصله چقدر است...
کاش بیشتر از قلب خود بهره می جستیم...
تا ابد به آنچه هستیم باور خواهیم داشت
و هیچ چیز دیگری مهم نیست...

مهم نیست که با چه دیدی به دنیا می نگریم...مهم نیست که مرگ را پایان می دانیم یا شروعی دوباره...
مهم نیست که پیرو چه دین و مسلکی هستیم...مهم نیست که خدایی را ناظر بر اعمالمان می دانیم یا نه...

از منزل کفر تا به دین یک نفس است -- واز عالم شک تا به یقین یک نفس است
این یک نفس عزیز را خوش میدار -- کاز حاصل عمر ما همین یک نفس است
گویند کسان بهشت با حور خوش است -- من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بردار -- کاواز دهل شنیدن از دور خوش است

زندگی از آن ماست...و ما هر آنطور که می خواهیم زندگی می کنیم

و هیچ چیز دیگری مهم نیست

____________________________________________________

پی نوشت :

این روزها تو قبیله ی اعراب مقیم ایران مد شده که هر عربی از راه میرسه یه لقب به ملت ایرن بده...
و این وسط هیچکی حاضر نیست از هم قبیله ایش عقب بمونه و هر روز ما چیز تازه ای رو میشنویم که دارن به ایرانیان نسبت میدن...از خس و خاشاک و بزغاله و گوساله داشتیم تا این آخرا که رسیدیم به محارب و مفسد...
اشگال نداره...همونطور که چشمهامون به دیدن خون های ریخته شده به دست شما عادت کرده...گوشهامون هم به چرت و پرت ها و هضیان های دم مرگ شما دارن عادت می کنن...
آره...ما خس و خاشاکیم،ما بزغاله ایم...مگه شما که یه عمر خر تشریف دارین چتون شده که ما با دو سه روز بزغاله لقب گرفتن چیزیمون بشه...
چادر هم که سرمون کردیم...در همین حال با حفظ حجاب اسلامی محارب هم شدیم...و تا ابد هم محارب می مونیم و با شما و عقایدتون در محاربه خواهیم بود...
منتظر الطاف بعدیتون هم هستیم...تعارف نکنین...از قدیم گفتن دو چیز رو باید نادیده گرفت
یکی فحش بچه...یکی چرندیاتی که یه موجود در حال مرگ بلغور می کنه...شما هم که آخرای عمرتونه،پس بگین...ما هر چی شما بگین هستیم...


شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی -- هرلحظه به دام دگری پا بستی

گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم -- آیا تو چنان که می نمایی هستی؟!


امید
یکی از 70 میلیون محارب محجبه

متال، شوریده سری و مرگ خدایان (قسمت دوم)

۱۳۸۸ دی ۱۵, سه‌شنبه در ۱۹:۰۵





   « متمدن واقعی بودن بدین معناست که بتوانیم بدون هرگونه اتکا و اتکال بر رؤیاهای کودکانه ای که آدمیان را تاکنون پشتگرم می داشته اند بر پای خود بیاستیم و شرافتمندانه زندگی کنیم. مدعی نیستم که چنین زندگی ای با شادمانی سرخوشانه ای توأم خواهد بود. اما معتقدم که می تواند زندگی ای باشد همراه با رضایتی بی دغدغه و تشویش، پذیرش تسلیم آمیز آن چه گریز ناپذیرست، در انتظار امور محال ننشستن، و شاکر دلخوشی های کوچک بودن »
والتر ترنس استیس، فیلسوف بریتانیایی (1967 –1886)


  شیطان گرایی هم کیش و آیین است و هم سبک زندگی. گونه ها و صورت های مختلفی دارد، با این حال همه ی آن ها در عین پراکندگی و تمایز می توانند شیطان گرایی خوانده شوند. بیشتر آیین ها و مذاهب جهان بر پایه ی  نظام باورهایشان بر خود نامی می نهند و این در مورد شیطان گرایی نیز صدق می کند. از جمله نحله های شناخته شده ی این آیین می توان به  شیطان گرایی سنتی (traditional Satanism)، شیطان گرایی معنوی ( spiritual Satanism)، شیطان گرایی منسوب به آنتوان لوی (LaVeyan Satanism) ، شیطان گرایی متمرد (Rebel Satanism) و شیطان گرایی مدرن (modern Satanism) اشاره کرد.  این به معنی محدود شدن یک Satanist به نحله ی خاصی از Satanism نیست  بلکه برخی شیطان گرایان ممکن است افکارشان آمیزه ای از همه ی این نحله ها باشد.


  اکثر شیطان گرایان دهه های اخیر به شیطان گرایی مدرن معتقدند. این نحله ی شیطان گرایی ، تک تک آدمیان را فرا می خواند تا هر کس خداوندگار و ولی ِ امر خود باشد ( با آموزه ی ابر انسان و مرگ خدا در نیچه مقایسه کنید) . این فرد گرایی و توجه آدمی به خویشتن  به این معنی نیست که یک شیطان گرا نمی تواند شریک زندگی یا مثلاً معشوق / معشوقه داشته باشد؛ بلکه به این معنی است که او به عنوان فردی که به معجزه، توسل و دعا معتقد نیست و به امیدهای دروغین خدا یا یک ابر موجود قدسی دل خوش نکرده است مسئولیت زندگی خود را می پذیرد و شجاعت پذیرش پی آمد کارهایش را دارد. چنین فردی برای پوشاندن ضعف ها و ناتوانی های خود  به موجودی فرا زمینی توکل نمی کند.


  اشاره نیچه به "مرگ خدا" همیشه دستخوش کج فهمی ها و دریافت های نادرست عوام بوده است. این جا بحث وجود یا عدم وجود خدا نیست بلکه سخن از یک قتل است؛ قتل خدایی که تا مدت ها پیش زنده بود و جهان همه از وجود او روشن. او از فروپاشی عظیمی سخن می گوید: فروپاشی نظام های ایدئولوژیکی که با ساختن ابر موجودی به نام خدا ، ارزش های دروغین خود را جایگزین ارزش های انسانی کرده اند. این نظام ها به شرح عالم می پرداختند و هر جا كه در می ماندند پای یك واجب الوجود و علت العلل را به میان می كشیدند؛ به عنوان نمونه می توان از بهره گیری دكارت از تصور خدا در فلسفه اش به مثابه یك حلال مشكلات اشاره کرد. این نظام های ایدئولوژیك و تئولوژیك در میانه ی سده ی هجدهم با پیدایش فلسفه ی معاصر قاره اروپا و پیشرفت علم و تکنولوژی  و ظهور كیركه گور و نیچه به شدت مورد انتقاد قرار گرفتند.


 اسطوره هایی که روزی منجی موعود به زمین می آید و برای مثال عدل و داد می گستراند یا ملکوت خدا بر پا می دارد در پی تحولات فکری سده های اخیر فرورویخته اند و بشر امروزه به جای آنکه جرایم و جنایات خود را به گردن تقدیر الهی یا حکم و اراده ی موجودات آسمانی بیاندازد خود باید پاسخگو و متعهد باشد.




  از دید یک شیطان گرای مدرن ، افراد در مقابل انجام درست وظایفشان و کوشش هایی که در این راستا انجام می دهند تنها باید شکر گزار خویشتن باشند، از خودشان قدردانی کنند، نه از ایزدان و موجودات قدسی و آسمانی. همچنین تک تک انسان ها در انبوهی از گرفتاری ها، مشقت ها و رنج ها غوطه ور شده اند تا با طرح اندازی ها و اتکای به خرد و توانمندی های دیگر خود ،به آن چه که هستند، دست پیدا کنند و به بیان بهتر خویشتن خویش را بیافرینند. آن ها در قبال این دستاوردها نیاز به شکرگزاری از هیچ قدرت مافوقی ندارند بلکه از خانواده، دوستان، و همراهانشان که حامی و یاری رساننده یشان هستند قدردانی می کنند.


 بدین ترتیب با مرگ خدا ، نظام های اخلاقی ای که تا پیش از آن به پشتیبانی خدا و بیم از کیفر یا امید به پاداش او و بی هیچ پشتوانه ی عقلانی بر سر پا بودند اینک فرو می پاشند، تمامی ارزش ها از نو ارزش گذاری می شوند و مشابه باور شیطان گرایان، هر کسی خدای خود خواهد شد.  


 در دنیای مدرن جنبش ها فکری بسیاری در مخالفت با بنیادگرایی مذهبی و سیطره و اقتدار نهاد های مذهبی شکل گرفته است. اومانیست های سکولار (secular humanists) باور جزمی به ایدئولوژی ها و سنت های مذهبی را کنار می نهند و بر روش هایی که به زندگی شادمانه ی آدمی منتهی می شوند تاکید می کنند. آن ها یکی از مخالفان پیروی از ادیان کلاسیک هستند و این ادیان را خرافی و عامل کوته فکری، خودشیفتگی، تنگ نظری، بی مدارایی، پیش داوری، ظاهرنگری، خشم، کینه و نفرت می دانند. روشن است که در این جا تدین به معنی پاسداشت و رعایت عقائد و مناسک و شعائر یک جامعه ی دینی مد نظر است نه معنویت ( spirituality) و عرفان.


  در اغلب دین داری های رایج، پایه و اساس، وابستگی برده وارانه، مرجعیت نمایندگان و سخنگویان رسمی سنت دینی و اخلاقیات ناشی از ترس است و فرد متدین و متعبد، بدون تأمل و تفکر شخصی، دگم ها و احکام شریعت را می پذیرد و به جای عقل و وجدان اخلاقی خود به روحانیانی مراجعه می کند که برای خود مرجعیت و ولایت فکری قائلند. یکی از اصول اساسی اومانیسم سکولار، تعهد به خرد، تبادل آزاد اندیشه ها، نیک خواهی و تحمل نظرات مخالف است. بدیهی است که تعبد بلادلیل به ادیان تاریخی چنین چیزی را بر نمی تابد و فرد دین دار خود و هم دینان خود را یگانه مالکان حقیقت و مالکان حقیقت ِ یگانه می پندارد و هرگونه بداعت و نوآوری را، بدعت و کژاندیشی جلوه می دهد.


 در کنار شیطان گرایان و اومانیست های سکولار که باور های شان شرح داده شد، خداناباوران (atheistsندانم گرایانagnosticists) و آزاد اندیشان (free thinkers) به نقد ادیان کلاسیک پرداخته اند که دیدگاه های آنان در این مجال نمی گنجد.

  از حدود 300 سال پیش یعنی تقریباً آغاز قرن 18، بدین سو شمار فزاینده ای از متفکران، فیلسوفان اخلاق و دانشمندان علوم انسانی و اجتماعی مدام آدمی را به پشت سر گذاشتن دوران طفولیت و کودک منشی و پا نهادن به آستانه ی دوران رشد و بلوغ فراخوانده اند و می خوانند. شواهد تاریخی نیز حاکی از آنند که توسل به امور ماورایی ، متعالی و فوق طبیعی گره از کار فروبسته ی آدمیان نگشوده است و حتی سنت ها، داستان ها و اساطیر دینی، رموز مقدس، شعائر و مناسک و عبادات نتوانسته اند از میزان و شدت درد ها و رنج های آدمیان بکاهند. آشکارترین پیامد های روانشناختی منفی دین ِ رسمی بی تردید جنگ ها، خشونت ها، تعصب ها و عدم تحمل هایی است که پیروان ادیان، به نام دین، به آن ها دست می یازند.


 فروید یکی از نخستین روانشناسانی بود که مدعی شدند که آموزه های دینی می توانند به مراتب ِ افراطی ِ احساس گناه منجر شوند و این امر، بیش و پیش از هر چیز، از طریق تاکید این تعالیم بر گناه و کیفر الهی پدید می آید -  کیفری که حتی شامل حال کسانی می شود که تنها افکار و خیالات ناپسند دارند، هر چند آن ها را به زبان هم نیاورده باشند .
  از دید فروید، این احساس گناه، به ویژه اگر به بدن و جنسیت بدن مربوط شود می تواند یکی از عوامل روان رنجوری باشد. به خصوص اگر در دوران کودکی و از طریق نظارت خشک، خشن و سختگیرانه پدر و مادر، مدرسه و ... پدید آمده باشد. تاکید بر آتش جهنم و لعنت و شقاوت ابدی و نیز پافشاری بر خطرات برانگیختن خشم خدا می توانند مرتبه ی احساس گناه و ترس را از این نیز فرا ببرند.

  در پایان بجاست به عنوان حسن ختام به سخن نغز کیرکه گور، فیلسوف و الهی دان دانمارکی  اشاره ای نمایم. چکیده سخن او این است که شاید گمان کنیم که دوست داریم زندگی یک توضیح المسائل و حل المسائل داشته باشد ولی حتی اگر چنین کتابی به دستمان می دادند خوشحال نمی شدیم؛ زیرا که هر چند زندگی را سهل وساده می کرد، در عین حال ما را به آدم های ماشینی تبدیل می کرد و بدین ترتیب، زیرآب کرامتمان را می زد. آنچه ما باید انجام دهیم جز این نیست که خود در جستجوی پاسخ مسائلمان باشیم و پاسخ های یافته را بیازماییم و به کار بندیم. 
.
ترجمه شده برای بلاگر فارسی و توسط مجتبی ستوده | این وبلاگ برای تمامی مرورگرهای موجود بهینه سازی شده است
ایجاد شده با قدرت بلاگر | خوراک مطالب | خوراک نظرات | طراحی شده توسط MB Web Design