فریدریش نیچه ، دانش طربناک(Die fröhliche Wissenschaft) ، بند 125
بی شک ذات هنر با خود تنوع به همراه دارد. به تعبیر هگل، فیلسوف آلمانی " آن چه برای نمایش زیبایی راستین بیش از هر چیز ضرورت دارد پایان ناپذیری و آزادی است . هنر آفریده ی روح است".
روح آدمی نیز ویژگی موزاییک گونه دارد و آمیزه ای پیچیده از احساسات ، افکار، غرایز، خاطرات و انگیزه هاست . موسیقی به عنوان یکی از هنر های آفریده ی روح بشری، به منزله ی دیگ هفت جوشی است که زندگی در اوج چند گانگی و تموج بی پایانش در آن جریان دارد.
فریدریش نیچه ، فیلسوفی که اندیشه هایش تاثیر بسزایی بر جریان های موسیقی هوی متال نهاده بر این باور است که درک زندگی به مثابه امری والا از طریق هنر و به ویژه موسیقی امکان پذیر می باشد.
در دهه های 70 و 80 قرن بیستم ، پس از تحولات فکری ، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی ای که در جهان غرب رخ داد، موسیقی متال زاده و شکوفا شد . مدرنیته در آن سال ها به سوی تکثر، تفاوت و سازمان شکنی در حرکت بود و وضعیتی در جهان غرب پیش آمده بود که برخی اندیشمندان آن را وضعیت پسا مدرن ( post modern) می نامند.
گروه ها و هنرمندان این سبک، هر کدام اندیشه ، باور و نگرش خود را دارند و سبک موسیقی شان، محبوبیت و مقبولیت شان، ترانه ها و مضامین استقاده شده درآن ها همگی وابسته به باورهای یک گروه است .
تنوع اندیشه ها و باورها مولفه ای اساسی در شکوفایی موسیقی متال است. موسیقی متال از آغاز ظهور تا تکامل و تشخص امروزی خود، هیچ گاه زیر یوغ هیچ اندیشه ای نبوده و خود را مقید به هیچ طرز تفکری نمی داند. از این رو گروه ها و خوانندگان مختلف ، با تفکرات گوناگون می توانند در زمره ی این موسیقی قرار بگیرند.
وجود باورهای متمایل به شیطان گرایی (Satanism) ، ناتورالیسم ، نیهیلیسم ، امانیسم، پاگانیسم ، نازیسم، رومانتی سیسم، ناسیونال سوسیالیسم، سکولاریسم، ناتورالیسم و ... همه و همه از نقاط قوت موسیقی متال می باشد. اگر بگوییم به ویژه در سه دهه گذشته یکی از شاهراه های نشر عقاید، موسیقی متال بوده پر بی راه نگفته ایم و می توان متال را رسانه ای برای تبادل فرهنگی قلمداد کرد. از این روست که آشنایی نسل جوان در کشورهای استبداد زده، جوامع بسته و رژیم های توتالیتر با این موسیقی و مفاهیم مورد استفاده در آن تهدیدی برای کسادی بازار کهنه فروشان و انحصار طلبان خواهد بود و این از جمله مهم ترین علل مخالفت آنان با متال است.
در میان زیرگونه های هوی متال،در بلک ، دث، دوم و ترش ( به طور کلی اکستریم متال) بیش از سایرین تاثیر اندیشه و فلسفه دیده می شود و گروه های این سبک ها تند رو تر و رادیکال ترند.
گروه های بلک متال اغلب عقاید و فلسفه ی خاصی را ترویج می کنند. مخالفت با اقتدار مسیحیت و سرکوبگری مذهب مضمون بسیاری از ترانه های بلک متال هستند. انسان گریزی، شیطان گرایی ،ناتورالیسم و پاگانیسم نیز از دیگر مفاهیم مورد استفاده در بلک متال هستند.
در دث متال ، چنان که از نامش بر می آید مفاهیمی در ارتباط با مرگ وجود دارد. همچنین برخی گروه های این سبک عقایدی متمایل به شیطان گرایی نیز دارند. آموزه های فلسفی، اگزیستانسیالیسم ، تعابیر اجتماعی و جامعه شناختی نیز در اشعار برخی گروه های دث متال دیده می شوند.
در دوم متال مفاهیمی چون مرگ، درد و تنهایی وجودی (existential) آدمی به چشم می خورد. اغلب ترانه ها بازتابی از دردها و رنج های بشر هستند و درونگرایی مهم ترین ویژگی این اشعار است.
ترش متال به منزله مادر سه سبک یادشده ، اغلب به مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه می پردازد و ترانه ها صریح ، بی پرده و اعتراضی هستند. مضامین ضد جنگ و آزادی خواهانه نیز فراوان در ترش متال یافت می شوند.
باید توجه داشت که شیطان گرایی (Satanism) و هوی متال لازم و ملزوم یکدیگر نیستند و گوش دادن به موسیقی هوی متال لزوماً منوط به پذیرفتن عقاید شیطان گرایانه نیست.
به علاوه، شیطان گرایی (Satanism) آن چیزی نیست که عامه ی مردم درباره ی آن فکر می کنند. بسیاری ازافراد هر گونه نماد و ایماژ رازآمیز، تخیلی و اهریمنی ای را با شیطان گرایی خلط می کنند. از آن جا که ترانه ها و مضامین شیطان گرایی فراوان در موسیقی هوی متال یافت می شوند، این باور نادرست که هوی متال و شیطان گرایی هر دو یک چیز هستند پدید آمده است.
اگر چنین بود که باید هر کسی که به فیلم های ترسناک علاقه داشت را شیطان گرا (Satanist) بنامیم!
نمی خواهم وجود شیطان گرایی (Satanism) را در موسیقی متال انکار کنم؛ اما نباید فراموش کرد با این که بسیاری از شیطان گرایان تمایلی به انتشار باور هایشان در بین دیگران ندارند ، برخی از آن ها مانند بسیاری از مسیحیان یا مومنان یه سایر ادیان ، صرفاً تمایل دارند تا از لاک خود بیرون آمده و طرز فکر خود را در موسیقی شان بروز دهند. بسیاری از گروه های متال نیز بی آن که قصدشان گسترش افکار شیطان گرایانه باشد تنها به خاطر رونق تجارت این موسیقی از نماد ها، تصاویر و استعاره های شیطان گرایانه بهره می گیرند .
همانگونه که برخی فیلم های ضعیف باکس آفیس با بهره گیری از پورنوگرافی و خشونت به تعداد زیادی به فروش می رسند.
Satanism چیست؟ آیا Satanist ها هرگز به وجود موجودیتی شرو اهریمنی به نام شیطان که دست به اعمال ددمنشانه می زند و می تواند در اتفاقات جهان تاثیر بگذارد قائلند؟! (همچون مسیحیان، یهودیان، مسلمانان و نیز زردشتیان)
آیا شیطان گرایان چنین موجود افسانه ای را عبادت می کنند (devil worship) و به درگاهش راز و نیاز می کنند؟! یا این که آنان در واقع از سمبل شیطان برای مبارزه و مخالفت با نقطه ی مقابل آن یعنی خدای جبار ادیان ابراهیمی و به ویژه تعالیم و باورهای کلیسا استفاده می کنند؟
پاسخ به این پرسش ها که در نوشتارهای بعدی خواهد آمد کلید هایی است که استعارات و تمثیل موجود در قطعه ی نقل شده در صدر این پست را وا می گشاید. در جستارهای آینده پیوند شیطان گرایی مدرن با مضمون مرگ خدا و برآمدن ابر انسان در تفکر نیچه مورد بررسی قرار می گیرد.