موسیقی در ترازوی کیفیت

۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه در ۰:۱۷


زندگی بشر همچون یک قطعه ی موسیقی ساخته شده است. انسان با پیروی از درک زیبایی ، رویداد اتفاقی را پس و پیش می کند تا از آن درونمایه ای برای قطعه ی موسیقی زندگیش بیابد. انسان این درونمایه را – همانطور که موسیقیدان با زمینه های سونات عمل می کند- تکرار خواهد کرد، تغییر خواهد داد، شرح و بسط خواهد داد و جابجا خواهد کرد .... انسان همیشه ندانسته، حتی در لحظه های عمیق ترین پریشانی ها، زندگیش را طبق قوانین زیبایی می سازد.
بخشی از «بار هستی» اثر جاودانه ی «میلان کوندرا»




پروفسور استفان کاوی، نویسنده مشهور آمریکایی هستی آدمی را دارای چهار بعد جسمانی، ذهنی، معنوی و اجتماعی/عاطفی می داند و بر این باور است که زندگی سالم و متوازن تنها در گرو توجه عمیق و موثر به همه ی این ابعاد است. تندرستی جسم و توجه به تغذیه مناسب، استراحت کافی و ورزش لازمه ی بازسازی جسمانی است . تفکر، آرامش و خلوت مایه ی بازسازی ساختار معنوی انسان است. بسیاری از ما با غوطه ور شدن در شاهکار های ادبی ، یا آثار موسیقی دانان و نیز هم آغوشی با طبیعت زندگی مان را از شور و نشاط لبریز می کنیم و توان معنوی مان را تقویت می کنیم. رشد و پرورش ذهن نیز در گرو مطالعه، کسب دانش و شناخت خود و جهان است. برای کسب اطلاعات خوب و مفید و گسترش ذهن هیچ راهی بهتر از مطالعه ی کتاب های خوب و مفید نیست. مطالعه به ما امکان می دهد تا با بهترین اندیشه ها و آرمان های کنونی و افکاری که تا به حال در جهان مطرح شده ارتباط حاصل کنیم. زندگی شاد، سالم و پربار افزون بر همه ی اینها حاصل کمک و نوع دوستی و روابط اجتماعی است. اگر هوش عاطفی خود را رشد ندهیم با فشار عصبی و دشواری های اجتماعی رو به رو می گردیم و احساسات مخربی همچون خشم، رشک، حسادت و احساس گناه را تجربه می کنیم؛ به همین دلیل است که ضرورت دارد که پیوسته در بهبود روابط خود و دیگران بکوشیم به خود نظم بدهیم، به فراسوی زندگی خود برویم و در ذهن و دل دیگران نفوذ کنیم و همکاری فعال و پویا داشته باشیم.

 امروزه، در زندگی بسیاری از انسان ها، موسیقی به عنوان یک نیاز شناخته می شود ؛ به طوری که آن ها مدت زمان مشخصی در روز را به گوش دادن به موسیقی مورد علاقه ی خود اختصاص می دهند. اگر از آن ها بپرسید آیا می توانند به مدت چند روز موسیقی را فراموش کنند و آن را از برنامه ی روزانه ی خود حذف کنند به احتمال زیاد پاسخ منفی به شما خواهند داد. پس موسیقی یکی از نیاز های بشر امروز شمرده می شود؛ مانند نیاز به غذا و کسب دانش. اما به راستی این موسیقی چیست که آدمی را تا این اندازه به خود وابسته ساخته است؟

 مشکل بتوان با یک رمان یا یک پرده ی نقاشی گیج و منگ شد، اما می توان با «سمفونی نهم بتهوون»، یا «سونات» برای دو ویاون و ساز ضربی «بارتوک» و با آهنگی از «بیتل » ها خود را سرمست کرد. از این رو موسیقی هنری است که بیش از همه ی هنر ها به زیبایی دیونوسوس ،رب النوع انگور و شراب ، نماد مستی و سکر نزدیک می شود. موسیقی آزاد کننده است: موسیقی ما را از تنهایی و عزلت، از گرد غبار کتابخانه ها و ماندن در چرخه ی تکرار زندگی، می رهاند. موسیقی روزنه هایی در تن باز می کند و روح را به پرواز در می آورد.

پس موسیقی می تواند به انسان آرامش بدهد، در او شور و نشاط بیافریند، غم ها وغصه های او را - حتی برای مدت کوتاهی- به دست فراموشی بسپارد و گاهی نیز انسان را در خود غرق کند و از محیط پیرامون رهایش سازد.
اما معیار های یک موسیقی خوب چیست؟ آیا موسیقی صرفاً سلیقه ای است و نمی توان شاخصی کیفی برای آن در نظر گرفت؟ آیا چیزی به عنوان« موسیقی ضعیف» و « موسیقی قوی» وجود دارد؟ و اگر وجود دارد چه کسانی حق دارند این واژه ها را تعریف کنند و موسیقی خوب را از بد تمییز دهند؟

بر طبق آن چه که پیش تر شرح آن رفت، موسیقی را می توان یک ابزار رفع نیاز بشر امروزی به شمار آورد. اما تفاوت این ابزار با سایر ابزار های ساخت بشر چیست؟ موسیقی می تواند نیاز های مربوط به ذهن، نیاز های مربوط به روان، نیاز های مربوط به دل و حتی - بر طبق تحقیقات اخیر دانشمندان- نیاز های مربوط به جسم را نیز ارضا کند. پس مهم ترین تفاوت موسیقی گستردگی تاثیرات مثبت آن روی آدمی است. کمتر فردی یافت می شود که از هیچ نوع موسیقی ای لذت نبرد و تحت تاثیر هیچ سبکی از موسیقی قرار نگیرد.

دیگر تفاوتی که موسیقی را با سایر هنر ها مثل نقاشی جدا می کند این است که برای ساخت یک قطعه از یک آهنگ، امروزه چندین نفر نوازنده و خواننده نیاز است ؛ از این منظر، موسیقی یک هنر گروهی محسوب می شود که در آن مهارت های گوناگون، و افکار و سلیقه های مختلف نقش داشته اند؛ و شاید از همین روست که موسیقی فراگیر تر و عمومی تر از هنر هایی چون نقاشی است. فراموش نکنیم که در برخی تابلو های زیبای پیکاسو باید ساعت ها تامل کرد تا مفهوم دست و پا شکسته ای از آن را دریافت اما می توان با گوش دادن به یک آهنگ زیبا از فلان بند و با خواندن لیریک آن و توجه به جزئیات آلبوم به مفهوم یک آهنگ زیبا دست یازید. البته این به معنی عامه پسند بودن و سهل الوصول بودن معنا در موسیقی نیست بلکه این توانایی موسیقی در رفع نیاز های چهارگانه ی انسان بر می گردد که سایر هنر ها کمتر می توانند تا این اندازه موثر بیافتند.




جدا از تاثیر سلیقه در انتخاب یک موسیقی خوب، می توان موسیقی قوی را موسیقی ای دانست که در رفع نیاز های چهارگانه ی آدمی موفق تر عمل کند. دیدگاه های انحصارطلبانه و و جزم اندیشانه پیرامون موسیقی ِ بد و خوب نیز از عدم شناخت افراد از موسیقی نشات می گیرد. بحث اینکه فلان سبک موسیقی برتر و فلان سبک موسیقی ضعیف است ، به کلیشه ای کودکانه می ماند ؛ چونانکه کودکی فلان میوه را بد و فلان میوه را خوب می داند. اما با این اوصاف آیا می شود اساساً بد و خوب را در موسیقی از یکدیگر جدا کرد؟ پاسخ من به این سوال «آری » است.

 فرض کنید یک سبد پر از میوه به شما تعارف می شود که در آن از هر میوه ای و با هر کیفیتی وجود دارد به طوری که میوه های نرسیده، له شده، سوخته، پلاسیده و مانده نیز در میان میوه های گران قیمت آن سبد، وجود دارد. آیا شما می توانید بگویید که میوه سلیقه ای است و «بد» و «خوب» در انتخاب آن معنی ندارد؟ پس به شما می گویم میوه ی گندیده را انتخاب کنید! بدیهی است که نمی توانم به انتخاب سیب به جای موز ایرادی بگیرم چون سلیقه ی شخص شما ملاک این انتخاب بود اما کیفیت یک میوه ی درجه یک و دو و سه دیگر به سلیقه برنمی گردد. آن جا است که شاخص هایی چون رنگ میوه، شکل ظاهری ، سفتی و شلی و قیمت آن می تواند معیار های مناسبی در انتخاب یک «میوه ی خوب» باشد.

پس دانستیم که موسیقی را می توان با برچسب های کیفیت چون ضعیف و قوی جدا کرد. اما آیا معیار کلی ای برای این برچسب ها وجود دارد؟ اعتقاد من بر این است که اکثر قریب به اتفاق صاحب نظران و کارشناسان در حوزه ی موسیقی، در این معیار ها مشترک هستند. اما مهم ترین معیار یک موسیقی خوب چیست؟
با یک مثال ، پاسخ پرسش بالا روشن خواهد شد:

بخشی از ترانه ی «دافی شاب» از «ساسی مانکن»:

ما ها رپو درس میدیم حتی مدرسه بیا
حتی درسو ول کن بیا مغازه دافیا
 
آره مخ زدم من به اندازه کافی
واسه همینم باز کردم من یه مغازه ی دافی
این دافیه تو طبقه ی دوم عالیه و آسه
ولی این تو بغل منه مارکش آدیداسه
اینجا انواع دافیا شدن دسته بندی
انتخاب کن ما می کنیم واست بسته بندی

نگاه مادی به جنس مونث، و خطاب کردن زن ها به عنوان یک کالای فروشی در یک مغازه که مردان خریدار آن هستند توهین آشکاری به اصول و مبانی تساوی مرد و زن و رعایت حقوق زنان است. برخی از طرفداران ترانه ی بالا- که اتفاقاً زن نیز هستند - صرفاً شاد شدن و تاثیر مثبت روی روحیه شان را، معیار انتخاب چنین موسیقی ضعیفی می دانند . حال آن که آیا کارکرد موسیقی تنها شاد کردن انسان ها است؟!

این موسیقی به‌ ابتذال‌، سطحی‌نگری‌، شعارگرایی‌، پیام‌گرایی‌ و كلیشه‌گرایی‌ دچار می شود که همه ی آن ها بیانگر فقدان‌ خلاقیت‌ و غیبت‌ تخیل‌ فعال‌ در پدیدآورندگانش‌ هستند. این‌ آثار در سطح‌ باقی‌ می‌مانند یا اصلاً توجهی‌ را جلب‌ نمی‌كنند و یا زود فراموش‌ می‌شوند.

موسیقی «خوب» آن است که نه تنها تاثیر مثبتی روی بعد روح انسان بگذارد ( مثل شاد شدن با ترانه ی بالا)، بلکه پاسخ مناسبی به ذهن انسان نیز بدهد. البته ترازوی سنجش «پاسخ مناسب به ذهن» خود شنونده است. یک شنونده شاید یک بی خدا باشد و از نگاه او، وجود مثلاً مضامین بی خدایی در یک ترانه ، خوب و مثبت باشند؛ بدیهی است موسیقی مورد علاقه ی او اگر چنین مضامینی را داشته باشد پاسخ مناسبی به نیاز های ذهنی او خواهد داد. در حالی که یک مومن به خدا، قطعاً چنین موسیقی ای را تقبیح خواهد کرد. پس بحث سلیقه ها این جا است که مورد توجه قرار می گیرد. به دیگر سخن، موسیقی ای که با ترازوی ذهنی ما سازگار نیست و پاسخ مناسبی به نیاز های ذهنی ما نمی دهد را به حکم سلیقه می توانیم بد بشماریم.

برخی از منتقدان آثار سطحی، مضامینی که با اندیشه ها و باور های آن ها سازگار نیست را نقد می کنند و نه خود اثر را. این نقد که معمولا در جوامع مذهبی و تحت سلطه ی نظام های دینی سرکوبگر، فراوان به چشم می خورد اغلب از جانب معتقدان به «هنر پیام گرا» دیده می شود. بر باور آنان، هنر (و موسیقی) هدفش‌ انتقال‌ آگاهی‌ و آموزش‌ مخاطبان‌ است و نقش‌ معلم‌ را بازی‌ می‌كند. همه‌ی‌ ترفندهای‌ هنری‌، شگردهای‌ داستان‌ نویسی‌ و فنون‌ فیلم‌ سازی، و ترانه های مورد استفاده در موسیقی‌ به‌ زعم‌ اینان‌ ابزارهایی در خدمت‌ ارائه‌ی‌ تصویری‌ مؤثر و برانگیزنده‌ از واقعیت‌ جهان‌ هستند كه‌ در جهت ایجاد تحولات‌ سیاسی‌، رشد آگاهی‌های‌ مذهبی‌ و انتقال‌ دانش‌ علمی‌ می باشند. استدلال‌ وفاداران‌ به‌ این‌ برداشت‌ از هنر این‌ است‌ كه‌ ترفندهای‌ هنر موجب‌ می‌شود پیام‌ به‌گونه‌ای‌ نافذتر در ذهن‌ مخاطب‌ رسوخ کند. سرانجام‌ هنر مقهورِ پیام‌ و مخاطب‌ تحت‌سلطه‌ی‌ هنرمند است‌. این گونه است که هنر ابزار اقتدار می شود؛ اقتدار ِعلم‌، سیاست‌ و مانند آن‌.

در «دافی شاپ» دیدیم که هر چند ترانه به وضوح توهین آشکار به زنان بود اما بسیار از دختران جامعه ی ما، شیفته ی چنین آهنگی هستند. به راستی چرا؟! آیا این موسیقی به نیاز های ذهنی آن ها پاسخ می دهد؟!
متاسفانه چه بخواهیم و چه نخواهیم در چند سال اخیر، برخی توده های جامعه ی ما- به خصوص جوانان- به موسیقی سطحی و ضعیفی که صرفاً شاد و پرانرژی باشد رو آورده اند. مفاهیم و مضامینی که در بسیاری از ترانه ها وجود دارد انسان را از فکر کردن، تلاش در جهت بهبود زندگی، بهبود روابط اجتماعی میان خود و دیگران، احترام به خود و دیگران به عنوان یک انسان، احترام به جنس مقابل و داشتن زندگی آگاهانه بازداشته اند و زندگی را در کلمات کوچکی چون «داف»و «دختر» خلاصه کرده اند؛ بدیهی است که در جامعه ی بسته ی ایران، که استبداد دینی و نظام توتالیتر حاکم بر آن، وجود روابط آزادانه ی دختر و پسر را منع کرده است، گره ی این عقده ی بزرگ مگر با گوش دادن به این موسیقی ضعیف باز نخواهد شد. نگرانی دوستداران فرهنگ و هنر نیز از همین بابت است.

ما نمی گوییم « فقط متال، و دیگر هیچ» بلکه به تعدد سلایق احترام گذاشته و «شنیدن آگاهانه» را خواستاریم. ما موسیقی «رپ» را ضعیف نمی دانیم بلکه موسیقی ای که به «نیاز های ذهنی» انسان بی توجه است – چه رپ، چه دیگر سبک ها- را ضعیف شمرده و اثر طولانی مدت آن را روی جامعه ، مثبت نمی دانیم.

32 نظر

  1. ديويد نوشته:

    درود بر شما؛
    وبلاگ پيشين من (satanic.blogfa.com) فيلتر شد، خواهش مي كنم وبلاگ جديد مرا لينك نماييد.

  2. آرش نوشته:

    دیوید جان آدرس یافت نشد.... من نتوانستم به بلاگ جدیدتان بیایم...

  3. MAT نوشته:

    تحلیل خوبی بود و به خصوص ارتباط دادنش با مسائل فرهنگی جامعه ما درخور ستایش بود...
    این روزها خیلی ها دارند در مورده این مسائل ارتباطی و فرهنگی حاکم بر زنان و مردان مینویسن ..بنده م یه چیزایی نوشتم و یکی دیگه از دوستان ..اتفاقا ماله شما هم در راستای تکمیل اونها هم میشه ازش نام برد..

  4. shohreh نوشته:

    سلام
    خوشحالم که آپ کردید
    من در مورد این متنی که نوشتی خیلی حرفا هست که میخوام بزنم.
    اول اینکه موسیقی رپ فقط توی جامعه ی ما نیست که انقدر محبوبیت داره.شما اگه به موسیقی کشورهای دیگه هم نگاه کنی همین موسیقی رپ حتی توی اروپا( چون سیاه پوست ها که خودشون ابداع کننده ی رپن که جدا و مسائل اجتماعی هم در کنار مسائلی که تو بهشون اشاره کردی توش خونده می شه.)این سبک تو اروپاهم از پرطرفدار ترین هاست.الان همه ی کشورها به زبون خودشون رپ دارن با همین مضامین که درباره ی دختر هاست و همین محبوبیت جهانی.
    ربطی به جامعه ی بسته ی ما نداره.تازه نه فقط رپ این موضوع دختر و داف و این چیزا در رپ کشور های اروپایی مثلا روسیه لهستان آلمان و ... هم وجود داره و این اصلا مربوط به ایران نیست.همین موسیقی متال من خیلی گروه هارو می شناسم که توی کلیپاشون زن ها رو میارن و اشعار به قول شما مبتذلی رو هم می خونن.مثلا این یه شعر از moonspell
    she sweats the poison
    -all over her
    keeps me quiet
    -inside her storm
    she has the method
    -no other knows

    ادامش فکر نمی کنم نیازی باشه که بنویسم و از همینجا معلومه معنیش.حالا تو رپ خیلی خودمونی تر و راحت تر حرفشو می زنه و تو متال یکم سنگین ترش می کنه.این در هر سبکی وجود داره حتی متال
    البته من اصلا نمی خوام بگم که این موسیقی خوبه یا متال معانیش به همینا خلاصه می شه نه ولی خوب خیلی ها به موسیقی فقط به عنوان یه وسیله ی سرگرمی نگاه می کنن و به قول شما اصلا نمی خوان که چیزی از موسیقی یاد بگیرن و اصلا شایدم این حرفایی که توی همون شعر دافی شاپ گفته می شه رو اصلا به معنیش توجه نکنن یا اگرم توجه می کنن اصلا براشون اهمیت نداره که توش چی گفته.ولی خوب بعضی ها هم ممکنه اونایی که هنوز ممکنه اطلاعاتون راجع به یه سری چیزا کم باشه و تو سن نوجوونی باشن این شعرا تاثیر بدی روشون بذاره اما این برای همه صادق نیست.به هرحال این نظر منه و برام مهم نیست که کی چه سبکی گوش می ده.شاید یکی اصلا دلش نخواد بیاد طرف متال.اگه یکی روحیش به متال نخوره نمی شه مجبورش کرد که متال گوش کنه.بعضی ها تو موسیقی دنبال معنا نیستن و فقط به فکر ارامش فکرین و با رپ به ارامش می رسن.همونطور که من با متال به ارامش می رسم.

  5. trane نوشته:

    سلام آرش ، چطوری یا نه ؟!
    قالب جدیدت خیلی بهتره.
    یه سوال خیلی عالی که مطرح کردی اینه که چرا دخترا هم سراغ این یاوه گویی ها می رن ؟
    سوال عالی بود،یه کم فکر کردم و به یه نتیجه هایی رسیدم ولی هنوز نمی تونم دلیل اصلیش رو پیدا کنم.
    راستی ای کاش که پستت رو با اسم اون آدم ..... پایین نمی آوردی،تو جایی که در مورد متال نوشته می شه نباید در مورد یه همچین ..... نوشته بشه.البته اگر هم اسم نمی آوردی نمی شد.به هرحال لیاقتش رو نداره که حتی اسمش در کنار موسیقی بیاد.
    اون مثال میوه هم کاملا منطقی و قابل لمس بود.
    مرسی
    موفق باشی

  6. iranmetal نوشته:

    متأسفانه باید بگم با تمام احترامی که برای شما در زمینه وبلاگ نویسی قایل هستم اما باید بگویم در زمینه شناخت موسیقی بسیار ابتدایی عمل میکنید و این همان نقطه تأ سف برای ماست.
    من به شخصه تمام مراحل و سطوح موسیقی : پاپ ، سنتی ، جز و ...... را سپری کردم و در انجمن شعرای کشور عضو هستم. پس بی شک بر انچه از زبانم میرانم احاطه دارم و نیازی به این لحن تندی که شما در نظر خود به کار بردید ندارم .

    رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
    ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

  7. noah نوشته:

    متاسفانه باید خدمتت عرض کنم که آرش جان . الان جامعه شناسان هم به این نتیجه رسیدن که مغز عامعه ی جامعه
    توانایی رفتن به سمت هنر والا و در سطح بالاتر فلسفه ی والای هنری رو نداره
    هنوز ننوشته ام که بر اساس تحقیقات روانشناسی هر تیپ شخصیتی یک موسیقی خاص رو می پسنده .
    جالبه بدونی که طرفداران موسیقی متال و کلاسیک هر دو از یک تیپ هستند
    دید شما در مورد گرایش به نوع موسیقی کاش تبدیل به گرایش به نوع هنر میشد

  8. آرش نوشته:

    درود بر تو iranmetal
    ببین دوست من، لحن تند من در پاسخ به آن پست آسیب شناسی 2 شماست که همچنان بر لزوم پاکسازی آن و دقت در انتخاب واژگان مناسب، پافشاری می کنم...

    دوست من این نقد مرا جدی بگیر و به جای زیرسوال بردن شناخت اینجانب از موسیقی، پاسخ پرسش های مرا بده!! من را شما یک بی سواد و نادان به حوزه ی موسیقی بدان- که البته ادعایی هم ندارم- اما آیا توجیه آن پست می شود؟؟ من از سوابق شما نپرسیدم و شما هر چه قدر هم که صاحب نظر و کاردان در زمینه ی موسیقی باشید نباید به توهین به فرهنگ و هنر ایرانی دست بزنید و با ادعای " احاطه بر همه ی شاخه ها ی موسیقی" همه ی ریشه های فرهنگی و هنری ما را زیر سوال ببرید!!

    این که شما عضو انجمن شعرای کشور هستید آیا توجیه کننده ی این فحاشی هاست. اگر شما دلتان به حال این مملکت می سوزد چرا روش اصولی نقد موسیقی را در پیش نمی گیرید؟؟ آیا این رویکرد شما در قبال همه ی ضعف های موسیقی و فرهنگ ما ، کارساز و اسباب پیشرفت های آتی ماست؟؟ لطفاً در این مورد تجدید نظر کنید... برایتان آرزوی موفقیت دارم ... بدرود

  9. iranmetal نوشته:

    متأسفانه یا خوشبختانه من در تلاش هستم تا پاسخ تمام سوالات شما را در پست های بعدی بدهم
    سال در حال به پایان رسیدن است به نظر من این تلنگرها برای بیدار کردن خفتگان لازم است
    حال من یک سوال دارم؟
    اگر روزی استادان موسیقی ایران یعنی آقایان شجریان و ناظری از دنیا بروند آن روز بر سر موسیقی ما چه می آید؟
    تنها به این جمله بسنده میکنم :« گاه حجم یک کلاغ کنتراست یک تابلو را حفظ میکند.»
    با احترام

  10. بابک نوشته:

    سلام آرش عزیز
    مطلبت خیلی خوب و پر مغز بود
    در مورد ابعاد چهارگانه نیازهای انسان با تو و پروفسور کاوی کاملا موافقم.
    در مورد اینکه موسیقی یکی از ئالاترین هنرهاست هم باهات موافقم، زیباترین کاری که مثلا یه نقاش میتونه بکنه اینه که به خوبی از طبیعت کپی کنه، اما موسیقی ساخته دست انسان بسیار سطح بالاتر از صداهای طبیعته.
    اما در مورد کیفیت موسیقی
    خیلی خوب اشاره کردی که موسیقی خوب موسیقی ای هست که میتونه گستره وسیعتری از نیازهای انسان رو پوشش بده. اما واقعا نمیشه مطلقا گفت که یک موسیقی چه سطحی از نیاز انسان رو پوشش میده. درسته که سمفونی نهم بتهوون خیلی از آهنگ "دافی شاپ" سنگینتر و علمیتره اما قبول داری که "دافی شاپ" قسمتی از پهنه نیاز انسان رو پوشش میده که سمفونی نهم بتهوون نمیتونه پوشش بده!؟
    چرا موتسارت به اندازه ساسی مانکن تو ایران طرفدار نداره؟ به نظرت همش تقصیر ذائقه ملته؟
    به نظر من در هنر موسیقی بالا و پایین وجود نداره (در تکنیک موسیقی 100% بالا و پایین وجود داره). آیا اگر زمانی با امثال ساسی مانکن آشنا میشدی که بزرگان موسیقی سالها کاراش رو تحسین و تقدیس کرده بودند باز هم همین نظر رو در موردش داشتی؟
    ما آدما خیلی درگیر عرف هستیم. بعضی وقتا اونقدر خودمون رو محدود میکنیم و در قوانین قراردادی خودمون حل میشیم که یادمون میره این عرفها ساخته دست خود ما هستند و به هیچ وجه قوانین مطلق نیستند.
    به من بگو اگر در جامعه ای بزرگ شده بودی که در اون میوه های لهیده رو به عنوان میوه های خیلی رسیده میشناختند و از اولین لحظه عمرت میدیدی که برای میوه های لهیده ارزش بیشتری قائل هستند آیا باز وقتی که میخواستی از یه ظرف میوه بهترینش رو انتخاب کنی میوه سالم رو انتخاب میکردی؟

  11. انوش نوشته:

    درود آرش جان
    منم با منظور کلی پستت موافق هستم
    در واقع در توجه افراد به ژانر های مختلف هنری مخصوصا موسیقی سلیقه تاثیر داره اما اهمیت معنای فکری و فلسفی و حتی علمی آثار در دنیای امروز یکی از دلایل اصلی توجه افراد به اثرهای مختلف هست
    و باید بگم که این نظر که کرایش به انواع سبک های هنر یا موسیقی صرفا سلیقه ای هست بین خیلی از دوستان متال فن هم رایجه که من قبلا باهاش برخورد داشتم و سعی در نقد این نظر هم داشته ام؛
    خیلی مشهوده که همین سبک راک و در ادامه تاریخی آن متال با مخالفت و حتی مبازه افراد نا آشنا و تازه وارد به این ورطه روبرو شده(مثل همسر کلینتون رئیس جمهور سابق آمریکا و مخالفتش با سبک راک به دلیل خشونت موجود در این سبک)؛
    من خودم دوستانی داشتم که با نمایش آهنگها و کلیپهای متال براشون با عکس العمل خیلی زننده و حتی عصبانیت و فحاشی اونا مواجه شدم، مثلا دوستی که بهترین موسیقی زندگیش شماعی زاده و آهنگهای کوچه بازاری بود که همیشه زیرلب زمزمه میکرد،
    اما با تشریح فلسفه و معنی کردن این کارها الان این شخص یک متال فن هست و همیشه از من درخواست کارهای جدید رو داره؛
    نظر من اینه:
    در مواجه با هر گونه اثر هنری در هر ژانر یا سبکی باید سعی در درک احساس و تفکر خالق اون اثر یا همون هنرمند کرد که میتونه بر اثر روابط اجتماعی ،تاریخی، فلسفی،علمی،سیاسی و...بوجود اومده باشه،
    و در هر زمینه افرادی وجود دارند که با سعی و کوشش بیشتر آثاری در خور توجه در حیطه تفکراتشون دارند و کسانی هم هستند که فقط با رویکردهای عامیانه مثل شهرت و ثروت سعی در تقلید هنرمندان به نام تاریخ هنر دارند.
    بحث خیلی طولانی و شاید برای بعضی خسته کننده باشه فقط اینو بگم که اگر سبکهای مختلف در کشور ها و جوامع سکولار در هر سطحی وجود داره فقط به خاطر آزادی آن اجتماعات هست و حال اینکه همین آزادی در کشور ما جرم حساب میشه و به زبان آوردن آن مجازات داره؛
    در حالی که همون سبک ها در جامعه ما فقط در سطوح پایین عامیانه، نوجوان پسند و حتی غیر انسانی خودش رواج پیدا میکنه و این حاصل همون نا آگاهی و ناتوانی در ادراک آثار هنریه که لازمه ادراک فلسفی و تفکرات خود هنرمند در هر زمینه هست که نیاز به یک جامعه آزاد و تلاش اشخاص و صرف وقت زیاد داره.

  12. محسن نوشته:

    سلام , ارش جان از نظرت ممنونم.
    بحث رو کامل خوندم و نظرات رو هم دیدم , به دور از جنجال برپا شده در بخش نظراتت باید بگم , معمولا
    کارهایی منتقد داره که خیلی قوی عمل کنه .
    من با حرفات موافقم و فک میکنم منظور و مفهوم
    نوشته هاتو اونطور که می خواستی انتقال دادی.
    خسته نباشی

  13. مازیار نوشته:

    آرش جان دمت گرم .
    قالب وبلاگت فوق العاده زیبا شده ... خیلی حال کردم .
    ---
    مطلبت هم خیلی جالب بود رفیق ...
    Music is my religion
    در مورد سلیقه ، بحث بسیاره ... درسته که خوب و بد رو میشه از هم تمییز داد ولی چرخه ی نظام عرضه و تقاضا رو هم از یاد نبریم ... که متاسفانه یه چرخه ی معیوبه ! متوجهی چی میگم ... متاسفانه موسیقی مزخرف هم مخاطب خودش رو داره .
    نمی دونم بالا بردن سطح شعور و سلیقه ی مردم یه وطیفه س یا نه ... و اگر هست ، وطیفه ی کیه ؟
    مخاطب عام موسیقی در ایران داغونه ، خستس و افسرده ... فقط می خواد چن دقیقه بی خیال باشه و قر بده !
    --
    قسمتهایی که در مورد موسیقی خوب و نگاه منتقد نوشتی ، خیلی برام جالب بود ... هنر ابزار قدرت ...
    کلن تحلیل هات حرف ندارن ... واقعن که این استبداد مذهبی با ما چه ها که نکرده .
    آرش بهت میگم دوست دارم ... آآآآآآآآآآآآآآرش ، بی تو من تنهایم !
    ( در راستای موسیقی پیام گرا ! )

  14. آرش نوشته:

    بابک جان

    ممنون از نظر زیبات... خوشحال هستم که پست را کامل خواندید... من هم با بخش زیادی از نظرات شما موافق هستم... البته همین درگیر عرف بودن هم نیاز به بحث و نقد بسیار دارد... بدرود

  15. 3k نوشته:

    ُلام متشکر از اینکه مقالمو خوندین
    موفق باشید

  16. آرش نوشته:

    انوش جان

    من هم به تقابل دو رویکردی که اشاره کردی معتقدم: یک رویکرد کسانی که آثار ماندگار و در خور توجه عرضه می کنند و دو رویکرد کسانی که برای حصول شهرت و ثروت و صرفاً جلب توجه موسیقی می سازند..

    ممنون

  17. آرش نوشته:

    محسن جان

    سپاس از حضورت

    بدرود

  18. آرش نوشته:

    مازیار جان

    با این حرفت خیلی حال کردم : مخاطب عام موسیقی در ایران داغونه ، خستس و افسرده ... فقط می خواد چن دقیقه بی خیال باشه و قر بده !

    واقعاً که گل گفتی.... دمت گرم .... بازم پیش ما بیا... بدرود

  19. سعید نوشته:

    سلام
    ایول خیلی با یه مطلب درست و حسابی و منطقی حال میکنم مخصوصا اگه این نقل قول از یه بزرگ باشه. آخه یه عده کلا راجع به موسیقی بد فکر میکنن و مغزشون کپک زده! امیدوارم اون دنیا با گروه مورد علاقت محشور بشی! D-:

  20. امید نوشته:

    یه نکته ی دیگه که تفاوت ما رو با سایر جوامع مشخص می کنه همون بحث عقده ها و کمبود هاست...که باز هم از طرز فکر غالب بر جامعه و خفقان موجود سرچشمه می گیره...شاید خیلی از اونایی که این سری کارها رو گوش میدن توی اون جملات تکراری و بی معنی به دنبال معشوقه ی خیالیشون می گردن تا بتونن باهاش یه جوری عقده ها و کمبود های وجودشون رو ارضا کنن...به قول شاهین نجفی : "شبای عاشورا و فیلم پورن و خونه خالی...شب شعر و روزای سگی و معشوق خیالی..............." این جمله خودش گویای خیلی از دردهای جامعه ی ماست...ولی اون خارجی ای که میشینه oops I did it again یا اونی که با هدفون تو گوشش hot stuff رو گوش میده و رو لبهاش زمزمه می کنه که :
    Looking for your hot stuff
    Baby, I need it
    Looking for your hot stuff
    Baby, tonight
    I want your hot stuff
    I got to feel it
    Got to have your hot stuff
    Got to have your love tonight
    واقعن اون شب به کالای داغ مورد نظر خودش که داره زمزمه می کنه میرسه...ولی اگه کسی تو ایران اون تراک یا تراک مشابهش رو گوش کنه در بهترین حالت ممکن اون شب در کمال استرس و آشفتگی داره اون hot stuff رو شبیه سازی می کنه...البته اگه شب شهادت یکی از 124 هزار پیامبر یا 14 معصوم و پنج تن و... نباشه،چون اون شب باید بره تو خیابون یا ول بگرده بیکار نباشه،یا بره دخترها(یا اگه دختر باشه پسرها رو) رو دید بزنه شاید یه چیزی عایدش بشه و یا اینکه واقعن رفته باشه برای خودش توشه ی آخرت به جیب بزنه...غافل از اینکه "ز گهواره تا گور به هر شکل ممکن سر کاریم"

    مثل اینکه یه کم از بحث اصلی منحرف شدم،ولی در کل طبق این چیزهایی که گفتم شرایط جامعه ی ما با بقیه خیلی خیلی متفاوته...
    و ماهایی که یه جورایی در اقلیت هستیم که کاری جز این بحث ها نمی تونیم انجام بدیم...و خیلی هنر کنیم اینه که یکی دوتا از دوستامون رو هم مثل خودمون بدبخت کنیم...اینکه می گم بدبخت به این دلیله که من به این نتیجه رسیدم که تو کشور ما هرچی بیشتر بفهمی بدبخت تر میشی...و ای کاش من هم خر و نفهم بودم(البته این جملات آخر یه جورایی شوخی هستن، شاید این من باشم که نفهم و خر هستم...و خواهشن کسی اشتباه برداشت نکنه...بحث من کلی هستش)...ولی در کل نفهمی هم نعمتیه...
    بازم لازمه که تکرار کنم که یه وقت کسی مخصوصن عزیزانی که علاقه ای به متال و این چیزها ندارن از حرفهای من اشتباه برداشت نکنن...همونطور که گفتم من هیچ قصد و غرضی نداشتم،و به هیچ وجه منظورم از این بحث ها برتری دادن به گروهی خاص و خوار شمردن یه گروه دیگه نبوده

  21. امید نوشته:

    سلام آرش عزیز...
    ببخشید که دیر دیر میام و چند وقتیه دست تنهایی
    پست خیلی خوبی بود،مطالب خوب و جالبی رو به زیبایی بیان کردی
    با خیلی از نظراتت موافقم،بقیه دوستان هم حرف های جالب و خوبی زدن،که اگه با دقت بهشون نگاه کرد میشه فهمید که همه ی حرف ها و نظرات در جای خودشون درست هستن و می تونن دلیل و منطق درستی در جواب بحث های این پست باشن
    همونطور که گفتم به نظر من همه ی نظراتی که تو این پست داده شده میتونن درست باشن،ولی به نظر من،درسته که توی همه ی کشورهای دنیا سبک ها و کارهای بی معنی و پوچ رواج دارن و خیلی خیلی هم پر طرفدار هستن،ولی بحث کشور ما با اونا کاملن متفاوته...
    من خودم به عنوان یه متال هد یا متال فن یا هرچیزی که دوستان بگن اگه انگلیسی بلد نبودم و دسترسی به اینترنت نداشتم و یه سری شرایط دیگه رو نداشتم شاید هیچ وقت دور و بر متال نمیرفتم و حتی شاید الان اسمش هم به گوشم نخورده بود نه تنها متال بلکه خیلی از باور ها و اعتقاداتی که الان داشتم رو نداشتم و الان من هم مثل خیلی های دیگه منتظر آلبوم جدید اندی و شهرام شبپره و... بودم و صبح ها با آهنگ "مستی ام حال منو دیگه دوا نمی کنه" از خواب بیدار می شدم و شبا با "چه خوشگل،چه خوشگل،چه خوشگل شدی امشب" به خواب می رفتم
    ولی همونطور که گفتم چون شرایطی که من داشتم کمی با بقیه ی اطرافیانم تفاوت داشت و به خاطر اینکه تقریبن از سن پایین با زبان انگلیسی آشنا بودم و به اینترنت دسترسی داشتم چیزهایی رو دیدم و تجربه کردم که اون موقع هم سن و سالهام باهاشون آشنا نبودن و اینطور شد که از همون موقع دنیای من با دنیای خیلی از دوستام متفاوت بود
    اینا رو گفتم تا به این نکته برسم که همونطور که شرایط تو جوامع و کشورهای مختلف متفاوته،توی افراد یک جامعه هم متفاوته...شاید اگه خیلی از دوستان من هم که من رو به خاطر متال و کتاب هایی که می خونم،یا حرف ها و طرز فکرم مسخره می کنن هم شرایط من رو داشتن الان خیلی خیلی از من هم تو این زمینه پیشرو تر بودن...
    ولی نکته ی اصلی اینجاس که همونطور که مازیار گفت : "مخاطب عام موسیقی در ایران داغونه ، خستس و افسرده ... فقط می خواد چن دقیقه بی خیال باشه و قر بده !" و من این نکته رو هم باید اضافه کنم که نه تنها مخاطب عام موسیقی ایران بلکه من و خیلی های دیگه سینه ای دارن پر از عقده های بزرگ و کوچک،از بچگی تو وحشت و خفقان زندگی کردن،حتی ممکنه که این خفقان و وحشت رو به دلیل فضای بسته ی جامعه ی ما حتی احساس هم نکرده باشن ولی اون خفقان و حقارت و عقده ها رو وجود ما سایه انداخته...به قول یکی از دوستام "ز گهواره تا گور سر کاریم"
    تفاوت مخاطبان جواد یساری و اندی ما با مخاطبان کریس دی برگ و بریتنی و لیدی گاگای اونا در اینه که جلوی روی ما ایرانی ها یه سبد پر از میوه های گندیده و بی مزه و تکراری گذاشتن و ما مجبوریم از بین اونا یکی رو انتخاب کنیم،ولی اونا با یه باغ پر از میوه های جورواجور و مختلف سروکار دارن که بنا به سلیقه و روحیات و شرایطی که برای اونا هم صادقه یکی یا چند تا رو انتخاب می کن،این نکته رو هم باید بگم(البته گفتن نداره)که اون باغ هم مثل سبد میوه ی ما میوه ی گندیده و تکراری زیاد داره(چه بسا خیلی خیلی بیشتر از سبد ما)
    و همونطور که گفتم مایی که اون سبد میوه رو دور زدیم و بیخیال میوه های بی مزه اش شدیم شرایطمون کمی با اون اکثریت جامعه مون متفاوت بوده(البته سوء تعبیر نشه،منظور من برتری ما یا گروه دیگه ای نسبت به یه گروه دیگه نیست،منظور من از شرایط چیز دیگه ای هستش که تو قسمت های بالا کمی بهش اشاره کردم)

  22. آرش نوشته:

    درود بر تو امید جان

    من هم با تو موافقم... اصلا بحث این که اروپا هم موسیقی ضعیف داره مطرح نیست.... اروپا دوران روشنگری رو مدت ها پیش سپری کرده و الان دیگه دغدغه های خودشو داره و ما هم مشکلات و دغدغه های خودمان را داریم؛مثال هایی که زدی واقعاً روشن و خوب بودند. به قول تو اون ها عقده های جنسی ما رو ندارن... و ما بهتره موسیقی رو در بستر های فرهنگی جامعه ی خودمان نقد کنیم.

    برقرار باشی........ بدرود

  23. trane نوشته:

    آلبوم hope - 2007

  24. آریاناز نوشته:

    درود آرش عزیز
    مطلب بسیار عالی بود ( غیر از اونجایی که موسیقی رو با نقاشی مقایسه کردی )
    به نظر من هر هنری مخاطب خودشو داره من خودم به شخصه بیشتر یه آدم تجسمی هستم تا شنیداری
    اما از موسیقی هم بی نهایت لذت میبرم ولی چیزی رو که در نقاشی پیدا میکنم در موسیقی پیدا نمیکنم
    ( خوب اینم از تعصبات فرقه ای ما بپردازیم به بقیه اش )
    به نظر من در موردموسیقی هم مثل هرچیز دیگه ای در ایران سعی میشه سلیقه عوام پایین نگه داشته بشه و کلا با رشد فرهنگی این قشر از جامعه مبارزه میشه دلیلش رو هم همه میدونن و لازم نیست بیشتر باز بشه
    و کلا با هرچیز نو و تازه و چیزی که حرفی برای گفتن داشته باشه برخورد میشه
    به نظر من موسیقی کلاسیک ایرانی بسیار زیباست کارهای استاد شجریان و استاد ناظری رو بسیار می پسندم اما احترامی که من برای ایشون قائلم باعث نمیشه که نخوام دنبال نوع دیگه ای از موسیقی برم و کلا به نظر من بشر در هر حال واحساسی که باشه به یه نوع موسیقی نیاز داره و نمیشه این رو محدود کرد و اصلا نمیشه فقط به یه سبک موسیقی گوش داد البته شایدم بشه اما من به شخصه تنوع رو ترجیح میدم البته تنوعی که توش بار فرهنگی هم باشه نه به قول تو موسیقی ساسی مانکن که درسته که مخاطب زیادی داره اما همیشه این تعداد مخاطلب برای من یکی که مایه تاسف بوده چون حس میکنم جوان ایرانی در این قید و بند و اختناق به اولین چیزی که دستش میرسه چنگ میزنه و براش هم مهم نیست که اون چیه فقط لازمه چیزی باشه که اونو از آداب و اصول خشکی که اطرافشو گرفته رها کنه و چند دقیقه ای احساس سرکوب شده اش رو آزاد بذاره و این نوع موسیقی چیزیه که باز در خانواده های مذهبی بیشتر جا افتاده اما خدا به داد جوان بدبختی برسه که میخواد توی اون خانواده متال گوش بده به انواع و اقسام القاب مرتد و کافر و شیطان پرست و .... ملقب میشه فقط و فقط به خاطر همون شناخت سطحی که از این نوع موسیقی در طبقه عوام ما وجود داره
    به هرحال امیدوارم سطح سلیقه و افکار ما قبل از هرچیزی رشد کنه
    سپاسگذارم که در راه روشنگری می کوشی
    پاینده باشی یار آریایی

  25. سامان نوشته:

    سلام
    پست واقعا جالبی بود
    معلومه که خیلی روش کار کردی ...
    منم آپم.

  26. noah نوشته:

    رفیق آپم .

  27. میلاد با سعادت منجی علم بشریت حضرت ختم مرتبت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و اله و سلم را بر عموم جهانیان و به خضوض مسلمین جهان تبریک و تهنیت عرض می کنم ............



    ای دل و جان من فدای محمد *** های و هوی من از برای محمد
    آمده‏ام تا زبان به مدح و ثنایش *** بگشایم، کنم دعای محمد
    مظهر جامع صفات خدا اوست *** کی ثنایی بود سزای محمد
    کیستم من که قدر او بشناسم *** یا که باشم سخن سرای محمد
    من که باشم که وصف او بتوانم *** وصف احمد کنند برای محمد
    سید مرسلین حبیب خداوند *** کو کسی در دو کون تای محمد
    قدر او برتر است از همه قدری *** نرسد کس به اصطفای محمد
    ماند روح القدس ز همرهی او *** در شب معراج و ارتقای محمد
    گفتا نزدیک‏تر گرآیم از این من *** بال و پر سوزدم خدای محمد
    غایت آفرینش همه هستی *** نیست جز ذات بابهای محمد
    نور او رو نمود از اول خلقت *** دیگر آن جمله در قفای محمد
    گرچه بی سایه بود شخص لطیفش *** همه بودند سایه‏های محمد
    می‏رسد دمبدم ز قبّه افلاک *** نصّ «لولاک» از برای محمد
    جمله عالم طفیل ذات شریفش *** آمده بهر رو نمای محمد
    آن‏چنان زد ندای عالی ایمان *** که جهان پر شد از ندای محمد
    کوس توحید در زمین و زمان کوفت *** آسمان گیر شد صدای محمد
    بانگ اسلام در جهان همه پیچید *** قبّه چرخ شد درای محمد
    انبیا جمله در دعا به شب و روز *** خواسته از خدا لقای محمد
    همه را آرزوی امنی او *** طالب شرع جانفزای محمد
    او چون کلّ است و دیگران همه اجزا *** مجتمع جمله در ردای محمد
    هست او روح این جهان به‏حقیقت *** انبیا جملگی قوای محمد
    هیچ پیغمبری دیگر نشد او را *** ابتلا هم چو ابتلای محمد
    بهر آن تا کند شفاعت بنده *** آمده‏ام بر در سرای محمد
    می‏کنم فخر بر شهان و سلاطین *** ز آن که هستم کمین گدای محمد
    یا الهی به حق عزت وجاهت *** که کنی روزیم لقای محمد
    کنیم حشر در ملازمت او *** دهیم جای در لوای محمد
    فیض را جرعه‏ای دهی ز شرابش *** تا که شفا یابد از دوای محمد


    اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم .....

  28. Arash نوشته:

    سلام آرش جان
    ممنون از نظرت
    کارت عالی بود مخصوصا اون متن شعری که گذاشتی فقط بهتر بود با یه شعر پر معنی مقایسش میکردی
    با حرفات موافقمم و فکر میکنم هیچ هنری بدون موسیقی معنا نداره البته موسیقی انحصارا فقط صدای گیتار و درام نیست بلکه هر صدایی که در طبیعت می شنویم یه نوع موسیقیه و دارای پیام ها و الهامات خاص و کسایی که این الهامات رو درک میکنن هنرمند هستند.

  29. سیاوش نوشته:

    پسر واقعاً حرف دل مارو زدی ... فقط با این تفاوت که من عمراً نمیتونم پست به این خوبی بنویسم ....
    اپم

  30. امیررضا نوشته:

    واقعا یک پست بی نظیر بود.. کاملا" درد دل ما رو هم گفتی... اینایی که اومدن می گن تو از موسیقی چی می دونی، کم اوردن و نمی تونن انتقاد تو بپذیرن
    موفق باشی!
    راستی این پستت هم مورد تقدیر در وبلاگ من قرار گرفت! :دی

  31. سعید نوشته:

    سلام
    من آپم
    اون روز یادم رفت یه چیز بگم
    این نظر منه: موسیقی برای من نیست ، برای تو نیست ، برای ایران و اروپا و آمریکا نیست... موسیقی یه خدمته. یه هدیه که باید صادر بشه. موسیقی برای بشریته. همه جا خوب هست ، همه جا بد هست. باقیش بستگی به گنجایش ذهن آدمی داره...

  32. دونقطه نوشته:

    خوب بود ، با پافشاری بر جزئیات و وسواسی نخواندمش که این طوری می گویم ،
    در اصل کلیت هدفی که مثل پارچه ی کشباف از زیر نثر مقاله گذشته بود ، به نگاهم نشست

    من هم به روزم

ارسال یک نظر

ترجمه شده برای بلاگر فارسی و توسط مجتبی ستوده | این وبلاگ برای تمامی مرورگرهای موجود بهینه سازی شده است
ایجاد شده با قدرت بلاگر | خوراک مطالب | خوراک نظرات | طراحی شده توسط MB Web Design