این آهنگ های جادویی! don't hate me از Porcupine Tree

۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه در ۱۵:۲۶

A light snow is falling on London
All sign of the living has gone
The last train pulls into the stations
And no-one gets off and no-one gets on
Don't hate me
I'm not special like you
I'm tired and I'm so alone

One light burns in a window
It guides all the shadows below
Inside the ghost of a parting
And no-one is left, just the cigarette smoke

Don't hate me
I'm not special like you
I'm tired and I'm so alone
Don't fight me
I know you'll never care
Can I call you on the telephone?

Don't hate me
I'm not special like you
I'm tired and I'm so alone
Don't fight me
I know you'll never care
Can I call you?, I'm terrified

*****
برف سبکی در لندن در حال باریدن است
تمام نشانه های زندگی از میان رفته اند
آخرین قطار به ایستگاه ها وارد می شود
نه کسی پیاده می شود و نه کسی سوار

از من بیزار نباش
من مثل تو خاص نیستم
خیلی خسته و تنهایم

چراغی پشت یک پنجره روشن است
و تمام سایه ها را به پایین
به درون شبح جدایی می برد
و هیچ کسی باقی نمانده، جز سیگاری که در حال دود کردن است

از من بیزار نباش
من مثل تو خاص نیستم
خیلی خسته و تنها هستم
با من مبارزه نکن
می دانم که هیچ وقت اهمیتی نمی دهی
می توانم با تو تماس بگیرم؟

از من بیزار نباش
من مثل تو خاص نیستم
خیلی خسته و تنها هستم
با من مبارزه نکن
می دانم که هیچ وقت اهمیتی نمی دهی
می توانم با تو تماس بگیرم؟، من وحشت زده هستم
 *****

آهنگ با صدای گیتار باس ِ Colin Edwin آغاز می شود و از همان ابتدا حس خستگی و دلمردگی را در ذهن شنونده می نشاند. Chris Maitland درامر پیشین گروه به موسیقی جان تازه ای می بخشد و به مرور فضاسازی های کیبورد ِ Richard Barbieri به گیتار باس  و درامز افزوده می شود. سپس Steven Wilson با صدایی خسته، سرد و درمانده می خواند. برف شدید، ورود قطار به ایستگاه، پیاده و سوار نشدن هیچ مسافری همه و همه مثل یک تابلوی نقاشی در ذهن تصویر می شود. شاعر تنها یک تصویر ساده از روزی در لندن را توصیف نمی کند بلکه تنهایی ها و بی کسی های خودش ، سکون و سردی فضای شهرش ، روابط رو به افول مردمش ، و از میان رفتن نشانه های حیات در یک زمانه ی سرد زمسانی را توصیف می کند. شاعر در ادامه به روشن شدن چراغی پشت یک پنجره اشاره می کند. وقتی نوری روشن می شود یعنی امیدی در دل جلوه می کند. و این گونه است که سایه ها از بین می روند و تاریکی ها روشن می شوند. شاعر از جدایی صحبت می کند. منظره ای که وصف شد شاید در نگاه اکثر مردم لندن، چهره ی طبیعی ِ یک روز سرد زمستانی است که اتفاقاً می تواند برای بچه ها (درست کردن آدم برفی)، برای خانواده ها (دور هم جمع شدن در خانه)، برای کارگران (استراحت های کاری)، برای کارمندان (تعطیلی کار)، و برای اسکی بازان و ورزشکاران خوشایند و شادی بخش باشد. اما شاعر این ترانه اگر چه ممکن است بچه باشد یا کارمند باشد یا اسکی باز، اما درد «جدایی» او را از سایر افرادی که به سادگی از چنین منظره ای رد می شوند جدا می کند. شاعر از نفرت و  مبارزه سخن می گوید. پس او از تمنای عشق و علاقه می گذرد و مسئله ی اصلی اش گریز از تنفر و انزجار است: « از من متنفر نباش!» « با من مبارزه نکن» «من مثل تو آدم خاصی نیستم» با اشاره ی بعدی شاعر به «می دانم که هیچ وقت اهمیت نمی دهی » متوجه این مهم می شویم که منظور شاعر از خاص چیست. مخاطب شاعر هر کسی که باشد- جدا از جنسیت و دیگر ویژگی هایش- فردی است که با شخصیت ترانه سرا (تنها و خسته)، در تضاد است.

همیشه بهره گیری از ساز های جانبی در راک و متال کار دشوار و پر خطری است. گاهی خلاقیت ناشی از استفاده از این ساز ها باعث دلزدگی و سردرگمی شنونده می شود (چیزی که برخی از منتقدان در مورد استفاده از ویولون در آلبوم For Lies I Sire از My Dying Bride می گویند). اما در این قطعه ی موسیقی که نخستین استفاده ی پورکیوپاین تری از ساکسیفون و فلوت است، از عهده ی این کار به خوبی بر آمده اند. Theo Travis به عنوان نوازنده ی میهمان از اواسط آهنگ به جمع نوازندگان دیگر افزوده می شود. صدای سوزناک و غمبار فلوت با پیش زمینه ی گیتار باس و درامز گویی با روح و روان مخاطب به راز گفتگو می کند؛ رازی که او را از سایر مردم بی خبر اطراف جدا می کند. فلوت جای خود را به ساکسیفون می دهد. ساکسیفون با انرژی و شور وهیجان بیشتری همراه است و به موسیقی جسارت و پویایی می بخشد. هر چند گیتار نقش بسیار ضعیفی در این آهنگ دارد و از هیچ گیتار لید و گیتار ریتمی خبری نیست اما سازهای جانبی جای آن ها را به خوبی پر کرده اند (البته در تور Deadwing سال 2005 به جای فلوت و ساکسیفون، ریچارد باربیری کیبورد و استیون ویلسون گیتار را جایگزین کردند). در ادامه ی این آهنگ فضاسازی های کیبورد ما را در جای خود میخکوب و به خلسه وارد می کند. فضاهایی که من را به یاد پینک فلوید و آهنگ های مالیخولیایی اش می اندازد. و در انتها نیز گیتار سولوی استیون ویلسون پایان بسیار خوبی به آهنگ می دهد.

به گمان عده ای در راک و متال ترانه ها باید بار معنایی پیچیده ای داشته باشد و فلسفه و اندیشه ای ژرف در پشت هر واژه ی آن نشسته باشد. از خدا بگوید، از شیطان حرف بزند، دین را نقد کند، جنگ را نکوهش کند، ناراحتی های یک انسان رو به خودکشی را بیان کند، از عشق های افسانه ای بگوید، از دغدغه های بشر حرف بزند، به اوضاع سیاسی اعتراض کند... اما در این ترانه از چیزی بیشتر از یک تصویر سازی ساده و بیان احساسات شخصی تنها و خسته نمی بینیم. این ترانه به واقعیت های تجربی یک فرد خیلی نزدیک تر است. سادگی و بیان روشن و خودمانی آن نیز مثل سایر ترانه های استیون ویلسون آن را ملموس و باور پذیر کرده است. 




20 نظر

  1. خاموش نوشته:

    پست خیلی قشنگی بود! تصویری که می سازید از موسیقی رو تحسین می کنم، در مورد My Dying Bride من با آلبوم The angel and the dark river که اولین کاری از گروه بود که گوش می کردم، تونستم ارتباط قوی برقرار کنم. اما در مورد For Lies I Sire تا حدی درست می گویید.
    در مورد جمله ی آخر پستتون هم که هر کسی انتظار خاصی از موسیقی خود دارد و واقعیت های تجربی فرد یعنی حرف زدن از زندگی! و زندگی از فلسفه، خدا و شیطان کمتر ارزش ندارد از نظر من.

    راستی از این کارتون که اسم وبلاگتون رو همه جای فایل می گذارید، اصلا خوشم نمی آد. این من رو یاد سایت دانلود آهنگ های ایرانی میندازه (که حتی حرف زدن هم در موردش شرم آوره!)

    پستتون بسیار زیبا بود- واقعا ممنون- سربلند باشید

  2. آرش نوشته:

    سلام خاموش
    از نظر زیبات ممنونم.
    انتقادتو می پذیرم... مرسی که ما رو با سایت های ایرانی یکی کردی D:
    بازم تشکر

  3. سامان نوشته:

    مرسی سر زدی
    سعی میکنم از این به بعد بیشتر تو نت بیام

  4. Metal Heart نوشته:

    سلام
    به نظر منم این گروه کاراش خیلی یاداور کارهای pink floyd هست.این گروه یه گروه خیلی خوب تو سبک progressive rock هست البته در آلبومهای جدید کمی به متال گرایش پیدا کردن.اگرچه هنوز ارتباط خوبی با سبک rock ندارم اما بعضی از آهنگ های این گروه واقعا استثنایین.
    در این مورد که در بعضی مواقع سازهایی مثل ویولون و فلوت در موسیقی متال زیاد از حد استفاده می شه به گونه ای که صدای گیتار تقریبا محو می شه باهات موافقم اما در رابطه با آلبوم جدید my dying bride باهات موافق نیستم بر عکس به نظر من ویولون باعث شده موسیقیشون خیلی احساسی تر و زیبا تر و خوش منظره بشه به نظر من این آلبوم بدون ویولون فقط می شد یه موسیقی خشک و بی احساس .
    porcupine tree توی این آهنگ خیلی خوب از ساز فلوت استفاده کرده و فضاسازی توی این اهنگ واقعا عالیه.

  5. سعید نوشته:

    سلام آرش جان. پست خیلی خوبی بود. با خوندن این پست راجع به تو و قضاوتت راجع به موسیقی یه خورده نظرم عوض شد. یعنی بهتر شد. My Dying Bride هم عشق منه. مخصوصا" I'm The Bloody Earth
    راستی ماری و مکس آپه...

  6. محسن نوشته:

    پست عالي اي بود، ممنون

  7. فرید نوشته:

    از حسن انتخاب ترانه و ترجمه لذت بردم .ممنون. در مورد قسمت پایانی پستتون فکــر میکنم در نهایت معانی با محتوای مورد نظر در متال و راک همخوان باشه!

  8. آرش نوشته:

    سلام سامان جان
    مرسی از حضورت

  9. آرش نوشته:

    به شهره:
    به نظر من هم لقت پینک فلوید زمانه برازندشونه!! هر چند خودشون زیاد مایل نیستند موسیقی شون با گروه افسانه ای پینک فلوید مقایسه بشه...
    در مورد آلبوم های جدیدشون هم زیاد به دل من ننشستند... هر چند پراگرسیومتال بودند..
    در مورد آلبوم اخیر my dying bride من که نگفتم نباید از ویولن استفاده می کردند و بدیهیه که بدون ویولن موسیقیشون خشک و بی روح می شد اما استفاده افراطی مد نظرم بود که به نظر من آلبوم اخیرشون اصلاً در حد آلبوم های قبلی شون نبود و دلیلش هم همین بود.

  10. آرش نوشته:

    به سعید:
    مرسی ... فقط می شه بگی نظرت تا قبل از خوندن این پست در مورد من چی بوده؟؟ من قضاوتم در مورد موسیقی از اول یکی بوده و اصلا تغییر نکرده... شاید برداشت تو اشتباه بوده .

  11. آرش نوشته:

    مرسی فرید جان

  12. محسن نوشته:

    ارش عزیزم اول از این که خبر دادی ممنونم.

    باید بگم با این توضیحات کامل لمس لحظه لحظه کار حتی برای نابینایان موسیقی بسیار ساده س .

    عالی بود دوست من .

  13. محسن نوشته:

    اهان راسی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    دوستان (مخاطبین وبلاگ)یادتون باشه همیشه اپلود از دانلود مشکل تر بوده و هست , حالا این که ارش و امید عزیز حتی
    البوم اپلود میکنن یه بحث ,طراحی لوگوی وبلاگ که همراه با ترک هاس نشان از زحمت فراوان و ارزشی است که این دو دوست عزیز برا من و شما قائلند .
    من به نوبه خودم ازشون واقعا ممنونم.

  14. Armin نوشته:

    چه کردی!!!!.....
    از اینجور لیریک ها خیلی خوشم میاد ممنون بابت ترجمت.
    خیلی کم دیدم که در مورد این اهنگشون بنویسند یا بهتر بگم اصلا تا حالا ندیده بودم.
    تصویر فوق العاده ای از موسیقیشون ساخته بودی .

  15. آرش نوشته:

    مرسی محسن جان
    لطف داری

  16. آرش نوشته:

    مرسی آرمین عزیز

  17. محسن نوشته:

    درود بر متال
    راستش من فقط آلبوم اولش با آلبوم 2007 ش رو گوش دادم. هنوز آلبوم 2009 ش دستم نيومده. نمي دونم چجوري خونده!!!

  18. آریاناز نوشته:

    درود آرش جان
    مثل همیشه عالی بود
    توصیفت از آهنگ خیلی جالب بود
    خیییییییییلی لذت بردم
    دلت شاد و قلمت جاری

  19. k نوشته:

    Doostan man Porcupine Tree ro rooze 11 August didam. Concert fogholade bood.

  20. ناشناس نوشته:

    درود و ادب بر شما
    در فضای ادبیات و نوشتار زبان فارسی، یافتن چنین مطالبی که از سر ذوق و حوصله نگارش شدند، بسیار ستودنی هست.
    از تفسیر زیبا و تلاش شما سپاسگزارم.
    برقرار و استوار هستید؛

ارسال یک نظر

ترجمه شده برای بلاگر فارسی و توسط مجتبی ستوده | این وبلاگ برای تمامی مرورگرهای موجود بهینه سازی شده است
ایجاد شده با قدرت بلاگر | خوراک مطالب | خوراک نظرات | طراحی شده توسط MB Web Design